آهای پاییز!

  دوباره سلام
مدادم شکست
  دادم را بستان

انگشتانم حروف را
  نارنجی  می پراکَنَد

نامی نیست!؟
   و نانى نيز!
دل شکسته تر از من
   در اين حوالی كيست؟
 
که هنوز در آینه
   به جستجوی توست!
و در چله نشينى تيرهای
    همین تابستان
 در تبی چهل درجه
  صورتم را اناری می خواهد!

و هنوز
  درتماشاى
١٤ صنوبر مات نشسته است!
روز است يا شب!
  نمى دانم؟
    
ساعت روی قرار اول دبستان
   جُنب نمی خورد!

آن سوار

آن مرد

آن باران

    کی می رسد؟
که قولش را داده بودی!

افراهای *افراکتی شاهدند!
    من دوباره
 و
         دوباره
چله نشینِ
   توام!

*زادگاه فردوس قائمشهر

تمامی حقوق این محفوظ و متعلق به با تارنمای دیار فردوس می باشد.

طراحی و اجرا "یکان پرداز آسیا"

Template Design:Ypa Group