با این که به روزهای پایانی اجرای نمایش «بیگانه» با کارگردانی «مسعود دلخواه» نزدیک می شویم؛ این نمایش با اقبال خوب مخاطبان روبرو شده است و هنرمندان متعددی نیز به تماشای این نمایش نشسته اند و درباره آن نوشته اند. فردوس حاجیان نیز در یادداشتی این نمایش را یکی از مدل های خلاق در عرصه آموزش فراشناخت معرفی کرده است.
به گزارش ایران تئاتر؛ از منظر تفکر انتقادی «والتر بنیامین» تئاتر میتواند تضادهای اجتماعی را دور از مراسم آیینیِ در زمانی به تماشا بگذارد آنچه حدس میزدم درست از آب در آمد. دکتر دلخواه از رمان «بیگانه» آلبر کامو نمایشنامهای خلق کرد که شما به قول محمد ابراهیمیان «اثری درخشان» میبینید و به قول حمیدرضا نعیمی عزیزم «نمایشنامهای به گنجینهی تئاتر کشورمان اضافه شد.»
یک ساعت پس از اجرا که در خدمت شما برای خوانش این اثر بودم با یک ساعت و پنجاه دقیقه نشستن برای دیدن اثر نیز هرگز خستهام نکرد.
مدل (janson and janson) که یکی از مدلهای خلاق در عرصه آموزش فراشناخت است، در ترکیب بازیگران شامل چهار نفر حرفهای چهار نفر نیمهحرفهای چهار نفر بازیگر آماتور و چهار نفر دیگر هم کمتجربه، جمعی خلاق را تشکیل میدهد که خیلی برای کارگاهها مفید است.
دکتر عبدالحسین مختاباد مسئول کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران به اینجانب مسئولیت دادند تا مراتب سپاس ایشان را «به خاطر اجرای یک اثر درخشان در شهر تهران» ابلاغ نمایم.
برای این کار باید بهگونهای نقد نوشته شود که قابلیت ترجمه برای کشورهای دیگر داشته باشد. به نظر من این کار در جهان پستمدرن در میدان «دیگری فرهنگی» قابلیت اجرا دارد و «دیگری» «خود» را به گفتوگو و تبادل و تعامل دعوت میکند و «خود» نیز بدون انفعال و به عنوان یک «کنشگر» عمل خواهد کرد و «عدالت» را به ارمغان میآورد.
به عنوان «آموزگار مروج صلح» و همزیستی مسالمت آمیز، به تکتک اعضای گروه به خاطر اجرای دقیق و بینقص و منطبق بر میزانسن (ترکیب تصویری) تحت هدایتهای عالمانهی مسعود دلخواه سپاسگزاری میکنم. از اینکه اجرای امشب به اینجانب تقدیم شد خوشحالم؛ قبل از این تعارف بود چون دلخواه نمیدانست من قرار است امشب یک ساعت از این اثر درخشان تعریف کنم.
مولانا، ابنعربی و والتر بنیامین را به دکتر دلخواه و «گروه تئاتر بیگانه» تقدیم میکنم و دیدار استاد همیشگیام دکتر ناصر آقایی هم افتخاری بود برای من. ضمنا تذکر رحیم نوروزی با اون بازی سرد یخی خوشگلش درباره موبایل نسبت به من خیلی جالب بود که چطور در آن تاریکی، مورسو منو دید! از «حسین سحرخیز» عزیزم و نیز «سیاوش چراغیپور» همکلاسی قدیم هنرها و نیز «ناصر عاشوری» دانشجوی خلاق قدیمم و تمامی اعضای گروه به ویژه خانمهایی که با وقار تمام در صحنه در یک کار تیمی با آقایان درخشیدند سپاسگزارم.
درود به «علی صادقی خواه» و آلبر کاموی خاموش اما پر فریاد «محمدمهدی شاهی».