کیوان ملکی : گاهی یک گفتگوی مجازی منجر به زایش وآفرینش متنی لبریز ازعاطفه، خیال، اندیشه، درزبانی میشودکه هرسطرش منجربه اتفاقی در زایش شعر است
دلیل این ادعا گفتگوی من وامید محمودی شاعر ودکتر فردوس حاجیان درگروه تلگرامی انجمن قلم شمال خواندنی تر است
?دست مریزاد
عمو فردوس
صبح های جمعه با شهرک الفبایت چشم به دنیا و زیبایی هایش می گشودیم ..با حس شاد و لحن آرام معلمی که مهربانتر از معلم چوب بدست خودمان بود..اصلن مهربان ترین..نه.. بهترین معلم دنیا بود :
((این سیب است ،
این سینی است
این پیشانی
این بینی است..))
عمو فردوس به تهران رفت و ما بزرگ شدیم..
با دنیایی که پنجره اش را دستان عمو گشوده بود..
اینروزها
اما
دل توی دل کسی نیست
دل اصلن در سینه کسی نیست
کسی
با
کسی نیست
واز اینجور حرفها
اما از اینجای خودم
واز خلوت شلوغ پلوغ خودم
ایمان دارم
بچه های دیگری
چون من
که صبح جمعه ها را پیش وبیش از آنکه با (صبح جمعه باشما) در رادیو تمام کنند با شهرک الفبای عمو فردوس آغاز کرده بودند،
چیزی،
نمی دانم ، یک چیز ،
یک نقطه ، یک قسمت سفت و محکم در قلبهایشان دارند
که در همین وانفسای عشق و آتش
در نوسان مدام بمب و شیرینکاریهای ترسناک ترامپ ، نجانشان میدهد، نگه می داردشان
از افتادن با سر به دهان باز نومیدی ..
یک چیز ، چیزی به نام قدسی مهر ،
حسی به وسعت
همیشه
مهربانی..
#امید
?
پدرت را مى شناسم
با چشمانى كه نمى ديد
تاريخ درس مى داد
دنيايى از فانوس
در چشمان اش بود
اما..
#فردوس
وای دکتر فردوس
اشکم رو درآوردی
چه قشنگ از یک آموزگار روشن دل
استاد علی محمودی درسطرهایی کوتاه عشقی بلند آفریدی
امید محمودی بزرگترین وبهترین دوستم در ناب ترین آنات شاعرانه مان بود همچون تو که بیادمان می آوری دوست داشتن را
بوس ها
#کیوان
?بلوا نكن شاعر
كلمات در زهدان زمان
زندانى اند
جارى شان كن
و
بى پروا از اندوه زمانه بگو
من و تو
پيش از تولد آدم
همين جا بوديم
و رود نيل
هنوز تن شويه هاى اساطيرش را
به تماشا ننشسته بود كه
از "گيلگمش" و "امير مردوخ"
مى سروديم
عجيب نيست
كه
اپوش ديو خشكى
سرود دانايى مى خوانَد
در عصرى كه "ائا"
در اقيانوس هاى
ان سوى دجله و فرات
در حصر است
و "گيلگمش"
تشنه ى دانايى است
دوباره مرا بسراى
تا برخيزم
و سرود يَشت ها را از بَر بخوانم
من در حسرت يك تولد دوباره ام
#فردوس
تقديم به كيوان ملكى عزيزم
و اميد محمودى نارنين
به ياد على محمودى
پدر تاريخ مدارس مازندران
?تو
هر روز به دنیا می آیی
در هیجی
"آب"هایی که به بچه های
بی بابا آموختی
پیدا می شوی!
تو در زایش فریدون های این بوم
چون مادرت فرانک دست داری
بگذار
تصویرترا در پستوهای تاریک ذهن شان پنهان کنند!
تو نه فرشته ای
نه دیو
انسانی
با باران هم دستی!!!
وهمه نهال هایی که کاشتی
روزی به المپ می روند
از دوش هرکول زمین را بر می دا رند
تا تمام بچه ها زمین
به ریش زئوس بخندند
وتو
آخرین ناسروده ات را تمام می کنی
جهان
بی مرز
بی خط
بی صدامی شود
ولبخند
زبان مشترک دنیا!
#کیوان
?عمو فردوس..
من..
و جمعه دوباره ای
که از پس سالهای دورِ ،
هدیه گرفته ام..
چقدر بوی جمعه میدهی
عمو..!
و
شنبه ، یکشنبه...دو ..سه..
وهر
چندشنبه ای
که باشد
فقط
جمعه
را با خاطره دیدنت
و روزهای بعد
را
با مرور سربلند مهر
از لمس صدای تو
در حافظه ها مان
بخش می کنیم..
ما بزرگ شده ایم
عمو..
#امید
?درود
و عرض ادب خدمت استاد دکتر فردوس حاجیان
امید سلامت و سعادت حضرتعالی
باور کنید جناب دکتر یک رنگ دلپذیر و خاطره انگیز زدید به جمعه من..
همیشه جویای احوال هستیم ..
ممنونم از محبتتون..دیروقت دیدم یادداشت شما رو با اجازه صبح این پُست ها را برای بابا ارسال می کنم..
به نظرم یکی از اساسی ترین جنبه های هنر این است که با اثر یا با وجودت ، حتی شده به اندازه سر سوزنی حال و هوای کسی رو عوض کنه..
همیشه در خاطرم
زنده
و روشن
خواهید بود
از مهندس کیوان ملکی سوادکوهی نیز تشکر میکنم
و از قلب بزرگش که گاه آدم را
سخت می ترساند
این حجم مهر..
#امید
داداش مهندس کیوان ملکی سوادکوهی..!
شاعر بزرگ مهر !
که از دهان گنجشکها و خیابان و
و با لهجه شمالی باران ، می گویی..
((می گویی و گفته می شوم..
می باری و
من
هر بار
به احترام تو
ادای آسمان
را
در
می
آ
وَ
رَم..
#امید
?تو پسرِ بامدادى
حالا برو بخواب
من و افروديت
تاصبح بيداريم
تا
صلح
و
تا همين شنبه هاى هميشه ى "هايدگر"
كه بخش كوچكى از دنيا تعطيل است!!
آن جا درست پشت سيم خاردارها
ص
ل
ح
در حصار شنبه ها
در زنجير است
#فردوس_حاجیان
#کیوان_ملکی_سوادکوهی
#امید_"محمودی_سوادکوهی