اينجا دماوند است و اين دانش آموز كلاس پنجم دبستان ترازويى دارد كه با آن ترازو مردم را دم رستوران وزن مى كند ما دو نفر وزن كرديم و به او يك اسكناس هزارتومانى داديم يعنى براى هر نفر پانصد تومن ؛ سپس از او خواستم كه اجازه دهد تا عكسش را منتشر كنم و او هم اجازه داد.او مرا شناخت و من هم با صداى بلند گفتم تو قهرمان منى پسر؛اما من به ياد مى آورم! به ياد مى آورم كه اين عكس يك عكس معمولى نيست!!!همه نشانه هست!!اكنون ميگويم كه او يكى از قهرمانان من است .راستى الان ٢٧ اسفند ٩٦ اين كودك بايد كجا باشد؟ خوب معلومه ديگه در آغوش گرم خانواده و سپس خريد عيد خريد لباس و آماده براى عيد ديدنى!!اما پدرش چند قدم ان طرف تر دارد سيگار مى فروشد!!خواهش ميكنم اين نگاه مرا نگاهى سياسى تعبير نكنيد و هر چيزى را به يك گروه از كارگزاران دولت نسبت ندهيد.مقصر همه هستند."همه ى "دست اندركاران" در اين ٤٠ سال كه سهمى براى اين كودكان قائل و خانواده هايشان قائل نشدند!"دوست دارم تا اين عكس را حوزه علميه رييس جمهور اعضاى مجلس شوراى اسلامى وزير آموزش و پرورش وزير كار بهزيستى كانون پرورش فكرى مسئولين ببيند و پس از ديدن به ياد بياورند امروز ٢٧ اسفند ٩٦ است و اين كودك بايد الان در حال شادى و نشاط و خريد عيد باشد ببينند و تصميم بگيرند به انجمن_حمايت_از_كودكان_كار انجمن_حمايت_از_حقوق_كودكان انجمن_مردم_نهاد بايد بيش از پيش آزادى عمل داد و از سرانه بودجه اين مملكت به اين انجمن ها كمك كرد تا جوانانى كه عاشق خدمت به كودكان و دانش آموزان هستند تنها نمانند و به هدف انسانى خود برسند.
فردوس_حاجیان
خيريه شهرك الفبا
پ ن:
اين عكس توسط سجاد حاجيان در سفرى كه به همراه عمو فخرالدين عازم شمال بوديم در مسير دماوند به مازندران گرفت شد