نگاهی به نقاشیهای آوا بهرامی در گالری ویستا

رنگهای ملایم، ترکیب بندیهای متناسب و آرام، رنگ گذاری تخت و پرهیز از سایه پردازی همگی آثار بهرامی را از گذشته او دور میکنند. تلاشهای رئالیستی تا رنگ گذاری های طراحیگونه و اکسپرسیو آثار گذشته این هنرمند، زیر لایهای از ملاحظات تکنیکی پنهان گشته و معقول و موجه شده و اینچنین توحش و بیقیدی طبیعت فردی، کنترل و خنثا شده است. این همان اتفاقی است که برای “سپبد دندان” به میل خود او میافتد. “سپید دندان” سگ-گرگی است که از جهان وحوش وارد اجتماع انسانها شده و به قواعد اجتماعی آنها تن میدهد. همانطور که آوا بهرامی نیز وجوه اکسپرسیو طراحیگونه آثار گذشته خود را زیر لایه اصول و قواعد مبانی و ترکیببندی و انسجام فرمی پنهان کرده. گویی لبههای تیز فردیت نقاش صیقل خورده و او اهلی شده و آثاری مردد و محتاط خلق کرده است.
اما در مقابل، در خود آثار اتفاقی معکوس میافتد؛ انسان وارد طبیعت شده، قواعد آن را میپذیرد و به غریزه باز میگردد. آراستگی در معاشرت با دیگری را کنار میگذارد و چنان رفتار میکند که گویی در خلوت است. این بی قیدی جا بجا با نمایشِ خالی کردن محتویات مثانه در آثار نمایانده شده؛ رها کردن خود از اضافات، بیرون ریزی بی تعارف و آزادانه. با این وجود آدمها در این آثار تقریبا بیصورت تصویر شدهاند. اگرچه میل به بیانگری در بعضی صورتها که جلوی کادر قرار میگیرند دیده میشود، بقیه چهرهها با کنترل نقاش بیحس شدهاند و بجای آن که با برداشتن نقابهای اجتماعی خود با بازگشتن به طبیعت مشعوف از قوای حسانی شوند بیحس و بیتفاوت شدهاند. سپید دندان، برق موحش دندانهای درندهش را پشت لبخندی ملایم پنهان کرده و موجه و معقول در مهمانی رسمی جامعه هنر حاضر شده است.
این مجموعه بیش از آنکه نمایانگر آزادی از قید و بند مناسبات مالکیت و تظاهرات غیرطبیعی و مصنوعی اجتماعی ناشی از حاکمیت عقل باشد و به فردیت رومانتیک بها دهد، سرگشتگی و بیخود ماندگی انسانهایی را نشان میدهد که ادای طبیعی بودن را در میآورند و هنگام که با ذات وحشی خود تنها میمانند، تنها میتوانند در حد نوشیدن و ادرار کردن آزاد و طبیعی باشند.
[۱] – نام داستان دیگری از جک لندن است که در آن سگی اهلی وارد دنیای وحوش میشود.
منبع : سایت تندیس به قلم سحر افتخارزاده