به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، از ابتدای دولت حسن روحانی، این چهارمین وزیری است که به ساختمان شهید رجایی وزارت آموزشوپرورش گام میگذارد؛ یعنی عمر هر یک از وزرا کمتر از دو سال! صرفنظر از چرایی این همه تغییر وزیر در بزرگترین وزارتخانه کشور، باید گفت این تغییرات پیاپی تبعات منفی بسیاری را بر مدیریت پرچالشترین و عیالوارترین وزارتخانه کشور خواهد گذاشت.
البته در بحث صندلیهای لرزان وزارت آموزشوپرورش باید بگوییم اگرچه این مشکل در این دولت ملموستر است اما از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز فقط پنج وزیر توانستهاند دوره چهارساله خود را بدون استیضاح و برکناری تمام کنند!اینبار نیز در ادامه بیثباتیهای مدیریتی در وزارت آموزشوپرورش، سید جواد حسینی پس از حدود سه ماه سرپرستی از قطار دولتیها پیاده میشود تا این محسن حاجیمیرزایی باشد که با انتخاب رئیسجمهور برای تصدی وزارت آموزشوپرورش راهی مجلس شورای اسلامی شود تا ببیند آیا میتواند از بهارستاننشینان رأی اعتماد کسب کند.
هرچند معرفی حاجیمیرزایی بهعنوان گزینه دولت برای تکیه بر صندلی وزارت آموزشوپرورش با نقدهایی از سوی برخی فرهنگیان همراه شده است و حالا یکی از جدیترین نقدها این است که او تجربه کافی مدیریتی در وزارت آموزشوپرورش را نداشته است اما باید این سؤال را مطرح کرد؛ “وزرای قبلی که اتفاقاً سالها تجربه حضور و مدیریت در آموزشوپرورش حتی معلمی را داشتند تا چهاندازه توانستند تأثیرگذار حضور یابند؟ و این موضوع که وزیر از بدنه آموزش و پرورش باشد یا نه تا زمانی که نگاه دولت به این وزارتخانه تغییر نکند تا چهاندازه چارهساز است؟”.
در حالی که انتخاب حاجیمیرزایی برای تصدی وزارت آموزشوپرورش با اماواگرها و انتقاداتی مواجه شده است و در رأس این انتقادها نداشتن سابقه مدیریتی جدی در وزارت آموزشوپرورش و در نتیجه آشنا نبودن او با مسائل و چالشهای جدی آموزشوپرورش مطرح میشود اما در نقطه مقابل این انتقادات نظراتی هم مطرح میشود که اتفاقاً سابقه حاجیمیرزایی به عنوان دبیری هیئت دولت و بالطبع آشنایی بیشتر او با اعضای دولت میتواند نقطه مثبتی باشد و به او این فرصت را بدهد که مسائل و مشکلات آموزشوپرورش را در سطح دولت و سایر وزارتخانهها مطرح و همراهی آنها را مطالبه کند.
موضوعی که اتفاقاً خود حاجیمیرزایی نیز بر آن تأکید داشته و میگوید: تصور میکنم به دلیل موقعیتی که در ۶ سال اخیر داشتم که باعث حضور من در همه جلسات، برقراری ارتباط تنگاتنگ با همه اعضای دولت، قرار گرفتن در معرض پیشنهادها، و بحثها و چالشها در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شد، این امکان را دارم که این پیوند را در جهت تحقق سند تحول بنیادین برقرار کنم.
به هر حال در سلسله مصاحبههایی سعی داریم در صحبت با وزرا و معاونان اسبق آموزشوپرورش، معلمان و نمایندگان مجلس به بررسی معرفی محسن حاجیمیرزایی برای تصدی وزارت آموزشوپرورش بپردازیم و به این سؤالات پاسخ دهیم که آیا داشتن سابقه مدیریتی در آموزشوپرورش میتواند معیار کافی برای معرفی وزیر آموزشوپرورش باشد، اگر اینگونه است پس چرا فانی یا بطحایی کارنامه موفقی نداشتند؟ و این مسئله را واکاوی کنیم؛ برای موفقیت یک وزیر در آموزشوپرورشی که این روزها به قربانگاه وزرا تبدیل شده است چه شروطی لازم است؟ و در شرایط فعلی کشور که آموزش و پرورش چندان در اولویت دولت قرار ندارد، افرادی که بهعنوان وزیر به این وزارتخانه گام میگذارند، چگونه میتوانند برای حل مشکلات مزمن این وزارتخانه از مسائل حقوقی و معیشتی معلمان تا کمبود نیروی انسانی و وضعیت مدارس دولتی و… گامهای تأثیرگذاری بردارند؟
در مصاحبه نخست خود با علیرضا علی احمدی وزیر اسبق آموزشوپرورش که از قضا او هم از دانشگاه پیامنور به آموزشوپرورش آمد و در سالهای ۸۶ تا ۸۸ سکان این وزارتخانه را به دست گرفت، و حالا موافق معرفی “حاجیمیرزایی” برای تصدی وزارت آموزشوپرورش است، او در صحبتهایش گفت:” نخستین ویژگی، توانمندی مدیریتی است و بهنظر میرسد آقای حاجیمیرزایی در این زمینه تجارب قابل قبولی دارد و در جاهای مختلف مسئولیت داشته است هماکنون هم دبیر هیئت دولت بوده و تجارب حضور در سازمان ملی بهرهوری، نهضت سوادآموزی و دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و ستاد دولت را داشته است و این موارد میتواند به او برای حضور در وزارت آموزشوپرورش در دوران باقیمانده از عمر دولت دوازدهم کمک کند.
علی احمدی ویژگی دوم وزیر آموزشوپرورش را توانایی برقراری ارتباط دانست و عنوانکرد: حاجیمیرزایی بهعنوان فردی که دبیر هیئت دولت است ارتباطش با سایر وزرا میتواند بهتر از فردی باشد که تاکنون با هیئت دولت کار نکرده است همچنین سوابق او در ستاد دولت میتواند کمکی برایش باشد، با وجود اینکه شرایط کشور بهلحاظ مالی برای تخصیص اعتبار به آموزشوپرورش در تنگناهایی قرار دارد اما دسترسی او به دولت نسبت به سایر افراد مطرح برای وزارت بیشتر خواهد بود.
وزیر اسبق آموزشوپرورش معتقد است که داشتن سوابق کار آموزشی و پرورشی یکی دیگر از ویژگیهای لازم برای تصدی وزارت آموزشوپرورش است و در این جنبه تخصص حاجیمیرزایی بیشتر در نهضت سوادآموزی بوده است اما به هر حال میتواند با مشورتهایی که از اساتید تعلیم و تربیت، معلمان باتجربه و مشاوران دریافت میکند این بُعد را تقویت کند و برای مدت باقیمانده از عمر دولت دوازدهم گزینه قابل قبولی برای تصدی وزارت آموزشوپرورش باشد.حاجیمیرزایی از نظر مسائل سیاسی تا حدی که از او شناخت دارم، معتدل است و در چارچوب جمهوری اسلامی تصمیم میگیرد و قدرت تجزیه و تحلیل قابل قبولی برای اداره امور جاری آموزشوپرورش دارد، او چون دبیر هیئت دولت بوده انتظار این است که دولت نیز نسبت به سایر افرادی که قبلاً در آموزشوپرورش حضور داشتند توجه بیشتری به او داشته باشد.
در مصاحبه دوم خود به منظور بررسی گزینه پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت آموزشوپرورش به سراغ دو معلم رفتیم که در مدت اخیر شاهد برخی نقدهای آنها به انتخاب حاجیمیرزایی برای تصدی وزارت آموزشوپرورش بودیم.
مشکل اصلی آموزشوپرورش وزیر نیست بلکه نگاه رئیسجمهور است!
رضا نهضت یکی از معلمانی است که نسبت به انتخاب محسن حاجیمیرزایی برای تصدی وزارت آموزشوپرورش نقدهایی را مطرح میکند؛ او در گفتوگو با تسنیم درباره این موضوع “انتقادها به گزینه پیشنهادی دولت برای آموزشوپرورش با این محوریت که او سابقه آموزشوپرورشی ندارد تا چه اندازه میتواند محلی از توجه باشد آن هم در شرایطی که وزرای قبلی که اتفاقاً از بدنه آموزشوپرورش بودند، کارنامه موفقی را از خود به جای نگذاشتند؟” گفت: متأسفانه باید بگویمآقای رئیسجمهور اعتقادی به آموزشوپرورش ندارد و علت تمام مشکلات هم نوع نگاه رئیسجمهور است. حتی در موقعی که فروش نفت کشور خوب بود و به رشد اقتصادی بالای ۶ درصد رسیده بودیم نگاه آقای روحانی به آموزشوپرورش انقباضی بود،سیاستهای دولت بدین شکل است که مدارس غیردولتی تقویت شود و حتی ۱۲ درصد فعلی به ۲۰ درصد هم برسد و معتقدند دوسوم بودجه فعلی آموزشوپرورش اضافه است و این مسئله در سخنان آقای رئیسجمهور هنگام ارائه لایحه بودجه ۹۸ تأیید شد.
او افزود: آقای روحانی به آموزشوپرورش پُشت کرده است و آن را راه توسعه نمی داند و سوال ما این است چه محدودیتی وجود داشت که برای آموزشوپرورش کاری نکردند و مدارس غیردولتی را رشد سرطانی دادند.
سهم آموزشوپرورش از بودجه باید به ۲۰ درصد برسد اما این برخلاف سیاستهای کلان دولت است
نهضت با اشاره به اینکه آقای فانی معتقد بود که ۳۰۰ هزار نیروی اضافه در آموزش و پرورش داریم و همین تفکر که ادامه سیاست دولت بود باعث شده است هماکنون با مشکل کمبود معلم مواجه شویم، گفت: بازهم میگویم مشکل اصلی آموزش و پرورش شخص وزیر نیست و مشکل نگاه رئیسجمهور است چرا که وزیری را میخواهند که وعده ندهد؛ آقای حسینی بحث مهمی را مطرح کرد مبنی براینکه سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت به ۲۰ درصد برسد، اگر میخواهند سند تحول بنیادین را اجرایی کنند چنین بودجهای نیاز است اما این مسئله برخلاف سیاستهای کلان دولت است و دولت در همین سهم ۱۰ درصدی آموزش و پرورش از بودجه نیز میخواهد صرفهجویی کند.
هیچکس نفهمید چرا بطحایی رفت
این معلم مطرحکرد: تصور ما این بود که آقای روحانی به خاطر انتخابات هم که شده از سیاستهای نادرست خود در آموزش و پرورش کوتاه میآیند اما اینگونه نشد. اگر میخواهیم آموزش و پرورش رشد کند باید سهم این وزارتخانه از تولید ناخالص ملی به ۶ درصد برسد.
او معتقد است که در بحث کنار گذاشتن آقای حسینی و معرفی آقای حاجی میرزایی به عنوان گزینه نهایی دولت موضوع اصلی اختلافات داخلی دولت بود و متأسفانه آقای حاجی میرزایی قربانی بازیای است که دولت به راه انداخته و هیچکدام از ما متوجه نشدیم چرا آقای بطحایی رفت و چرا آقای حسینی معرفی نشد؟ اگر او مشکل سیاسی داشت باید از روز اول این مسئله را پیشبینی میکردند نه اینکه سه ماه از دوران طلایی آموزش و پرورش را در اختیار او قرار دهند، صحبتها و وعدههای بسیاری مطرح کند اما به یک باره او را کنار بگذارند باید بگویم در این شرایط هیچ عقلانیتی را مشاهده نمیکنیم.
نهضت براین باور است که گزینه پیشنهادی دولت برای وزارت آموزشوپرورش نسبت به مسائل این وزارتخانه خالیالذهن است و اگر تصمیم بر این بود فردی را معرفی کنند که به لحاظ سیاسی جهتگیری تندی نداشته باشد، دربین گزینههای اطراف دولت آقای چهاربند و آقای باقرزاده نیز مطرح بودند که با مشکلات ریز و درشت آموزش و پرورش آشنا هستند، چرا آنها را معرفی نشدند؟! به نظر میرسد انتخاب آقای حاجی میرزایی که ۲۰ سال قبل در سازمان نهضت سوادآموزی حضور داشته است دلسوزانه نباشد، درست است که سازمان نهضت سوادآموزی زیرمجموعه آموزش و پرورش است اما اهداف آن چه ربطی به این وزارتخانه دارد، حتی اگر بگوییم آقای حاجی میرزایی به مسائل آموزش و پرورش اشراف دارد اما آشنایی او با این وزارتخانه مربوط به ۲۰ سال قبل است.
او نسبت به روزمه مدیریتی گزینه پیشنهادی وزارت آموزشوپرورش هم منتقد و معتقد است که او برای آشنایی با مسائل آموزشوپرورش باید از مشاورانش راهنمایی بگیرد اما هم اکنون چه کسانی او را دوره کردهاند؟ آقای کریمی و عمادی از معاونان فعلی و سابق آموزش و پرورش و آقای کمیجانی از تشکلها، آیا قرار است این مدیران به آقای حاجی میرزایی مشاوره بدهند؟
صرفهجویی، توسعه غیراستاندارد مدارس غیردولتی و معلم ارزان سه هدف برای آموزشوپرورش
این معلم در واکنش به این پرسش ما مبنی بر اینکه “در شرایطی که اساساً آموزش و پرورش در اولویت دولت قرار ندارد، چه انتظاری از وزرا برای تحول دارید؟ و چرا تصور میکنید که یک وزیر در این شرایط به تنهایی میتواند تمام چالشهای آموزشوپرورش را رفع کند؟” مطرح کرد: باید اول مشخص کنیم که تحول یعنی چه! انتظار ما از تحول آموزش و پرورش یعنی اینکه کلاسهای درس تا این حد شلوغ نباشد و بدون معلم نماند متأسفانه انتخاب گزینه پیشنهادی برای آموزشوپرورش نشان داد مسیر به روال گذشته ادامه مییابد و هدف دولت فقط صرفه جویی در آموزش و پرورش، توسعه غیراستاندارد مدارس غیردولتی و فرستادن معلمان به کلاس درس با حداقل حقوق است و دو سال باقیمانده از عمر دولت نیز به روزمرگی خواهد گذشت و اتفاق خاصی در آموزش و پرورش نمیافتد.البته باید بگویم که آقای حاجی میرزایی را نسبت به برخی از معاونان فعلی وزارت آموزش و پرورش بسیار ترجیح میدهیم.
پولهای بیحساب و کتابی که مدارس از خانوادهها میگیرند!
نهضت درباره اولویتهای وزارت آموزشوپرورش در دو سال باقی مانده از عمر دولت مطرحکرد: در درجه نخست بحث کمبود نیروی انسانی آموزش و پرورش است چرا که اول مهر قطعاً با کمبود معلم مواجه خواهیم بود و ممکن است بعضی کلاسها بدون معلم باشند، موضوع دیگر پولهایی است که خانوادهها به مدارس میدهند، چند وقت قبل آقای مجاوری مشاور اقتصادی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود که مردم سالانه ۱۰ هزار میلیارد تومان به مدارس کمک میکنند اما متأسفانه باید بگویم نظارتی براین پولها نیست و حیف و میل میشود حتی برخی افراد به دلیل همین موضوع بسیار تمایل دارند که مدیر مدرسه شوند، بازرسی وزارتخانه نیز بر پروندههای تخلف نظارت دقیق و مناسبی ندارد.
برگرداندن اعتماد معلمان به صندوق ذخیره نیز یکی دیگر از اولویتهاست چرا که هم اکنون معلمان نسبت به این صندوق خوش بین نیستند و باید منتظر باشیم تا مشخص شود وزیر جدید آموزش و پرورش چه روشی را اتخاذ خواهد کرد، صندوق میتواند همچنان سودده باشد اما ۶۷۰ میلیارد تومان سهم دولت از صورت حسابها پاک شده و تکلیفش مشخص نیست.
اندیشههایی که به “ته دیگ” خورد
محمدرضا نیکنژاد معلم دیگری است کهدر رابطه با معرفی گزینه جدید برای وزارت آموزشوپرورش به ما گفت: یک مجموعه ناکارآمد ۴ ساله را در آموزش و پرورش مشاهده میکنیم که حتی بازنشستگیها نتوانسته است آنها را از چارچوب مدیریتی خارج کند اما باید توجه داشته باشیم این افراد که اتفاقاً از بدنه آموزشوپروش هم هستند امتحان خود را پس دادهاند و نتواستهاند کاری برای آموزشوپرورش انجام دهند و در حقیقت اندیشههای آنها “به ته دیگ” خورده است.
او افزود: نیروهایی هم که خارج از آموزش و پرورش معرفی میشوند آنقدر چنگی به دل نمیزنند که بتوانند تغییرات عمیقی ایجاد کنند، البته بنده با این نظرات که میگویند چرا وزیر از بدنه آموزشوپرورش انتخاب نمیشود و آن را توهین به معلمان میدانند، موافق نیستم، چند سال است که وزرا از داخل آموزشوپرورش انتخاب میشوند مگر تجربه آقایان فانی و بطحایی را ندیدیم آیا آنها توانستند کار خاصی انجام دهند؟! اما بحث این است افرادی هم که از خارج آموزشوپرورش معرفی میشوند با ساختار ناآشنا هستند و چون شناخت دقیقی ندارند بنابراین نمیتوانند انتخابهای مناسبی داشته باشند و مجبور میشوند که به سخنان معاونان داخل آموزشوپرورش گوش دهند.
وزیری که ما نیاز داریم!
این معلم معتقد است، نیروهایی که خارج از آموزشوپرورش برای تصدی وزارت معرفی میشوند باید آشنایی لازم با این وزارتخانه داشته باشند اما متأسفانه نیروهای قدرتمند برای تصدی پست وزارت آموزشوپرورش انتخاب نمیشوند. آموزشوپرورش به وزیری نیاز دارند که آنقدر قدرتمند باشند که سازمان برنامه و بودجه نتواند حرفهای خود را به او دیکته کند!
باتلاقی در آموزشوپرورش
آموزشوپرورش نهاد حاکمیتی است و انتظار حداکثری از این وزارتخانه وجود داد اما امکاناتی که در اختیارش قرار میگیرد در حداقلهاست یعنی این وزارتخانه طبق سند تحول بنیادین ملزم میشود تا انسانی مطابق با ارزشهای حیات طبیه تربیت کند اگر هدف این است پس باید ملزومات لازم را نیز برای آموزشوپرورش تأمین کرد و اعتبار مالی کافی را در اختیار گذاشت که برای تحقق این هدف معلم تربیت و جذب کند، متأسفانه بودجهای که میدهند برای ۶۰ درصد نیازهای این وزارتخانه کافی است و ۴۰ درصد دیگر از جیب مردم تأمین میشود! باید بگویم افراد قوی به وزارت آموزشوپرورش نمیآیند چون این وزارتخانه دردسرساز و مانند باتلاق میماند که افراد را در خود گرفتار میکند یعنی وزرا آزادی عمل و برنامه مستقل ندارند و حساسیتها نسبت به آموزشوپرورش نیز زیاد است.
در حال تجربه یکی از بدترین دوران آموزشوپرورش هستیم!
نیکنژاد مطرحکرد: در آموزشوپرورش ۱۴ میلیون دانشآموز، یک میلیون معلم و بیش از ۱۰۰ هزار مدرسه داریم و ممکن است در طول سال چند اتفاق نیز بیفتد و نباید آنها را تبدیل به مچگیری سیاسی کنیم بلکه باید برای حل ریشهای مشکلات گام برداشت؛ معتقدم یکی از بدترین دوران آموزشوپرورش مربوط به دولت آقای روحانی بود که خیلیها به آن امید بسته بودند اما دائم در حال تعییر وزیر هستیم و تازه اگر وزرا برنامه هم داشته باشند با این مدیریت ناپایدار به سرانجامی نمیرسد، واقعاً معلمان ناامید هستند و اوضاع آموزشوپرورش رو به بهبود نیست شعارها و حرفهای قشنگ ایام انتخابات از جمله آموزش رایگان و واگذاری اختیارات به مدارس نه تنها اجرا نشد بلکه حالا در جهت خصوصیسازی و گسترش لیبرالیسم در آموزشوپرورش گام برمیدارند که حتی خصوصیسازی هم نیست و باید عنوان پولیسازی را برای آن انتخاب کرد.
شپش سر یک انگل خارجی و اجباری برای انسان بوده و متعلق به راسته Anoplura است که از نظر میزبان، اختصاصی و تنها قادر به رشد و تکثیر بر روی بدن انسان بوده و تنها مدت کوتاهی قادر است دور از بدن انسان زندگی کند.
آلودگی بشر به شپش سر سابقهای چندین ساله دارد و در گذشته برای برطرف کردن آلودگی، از روشهای فیزیکی مثل شانه زدن، برداشتن حشره از لابلای موها یا تراشیدن مو استفاده میشد. قبل از پیدایش حشرهکشها نیز از موادی مانند چربی، گریس، نفت چراغ و سرکه استفاده میشد و در چین نیز از بخشهای خردشده گیاهی به نام پایپو استفاده میشد. سایر مواد گیاهی مورد استفاده علیه شپشها شامل حنای پرو، روغن خردل، روغن نارگیل، روتنون و روغن اکالیپتوس است.
به منظور بررسی درباره شپش سر و درمانهای رایج این بیماری، تیم پژوهشگران متشکل از دکتر سامان احمد نصراللهی، دکتر بهناز دانشمند و دکتر نجوا کاشانی که از اعضای مرکز آموزش و پژوهش بیماریهای پوست و جذام دانشگاه علوم پزشکی تهران و یک شرکت دانشبنیان هستند، پژوهشی را در رابطه با این موضوع انجام دادند.
این پژوهش، روشهای درمان این بیماری را ارتقای بهداشت عمومی جامعه از یک سو و درمان موارد آلوده از سوی دیگر میداند و اعتقاد دارد که این روشها در کنترل بیماری، نقش اساسی دارند.
درباره انتقال این بیماری اینگونه عنوان شده است که «امکان انتقال این بیماری از طریق تماس مستقیم با فرد بیمار و استفاده مشترک از کلاه، شانه سر، روسری، زیرپوش، حوله و حتی تلفن همراه وجود دارد؛ اما تماس سر با سر دارای آلودگی (آلوده به شپش) به عنوان رایجترین روش انتقال این بیماری در نظر گرفته میشود.»
این پژوهش بر این نکته تاکید میکند که «درمانهای اخیر ضد شپش اغلب سمی بوده و منجر به کشته شدن شپش میشود. این داروها شپشکش بوده و از طریق رگهای تنفسی وارد انگل شده و با مسیرهای فیزیولوژیک و متابولیک مبارزه میکند. برای مثال مالاتیون با مهار آنزیم استیل کولین استراز موجب مرگ شپش میشود.»
نتایج این پژوهش یکی از مهمترین معایب استفاده از این داروها را ایجاد مقاومت در شپش میداند و میگوید: به علت اثبات سمی بودن این مواد برای انسان، پزشکان و والدین علاقهای به استفاده از این دسته داروها ندارند. در مقالات پزشکی نیز وقوع تشنج در کودکانی که از لیندان استفاده کردهاند، گزارش شده است.
در مورد شانه زدن به منظور کندن تخم شپش از موی سر نیز باید به این نکته اشاره کرد که در حال حاضر شانههای مختلفی با اشکال گوناگون در دو جنس فلزی و پلاستیکی در بازار ایران موجود است که شانههای پلاستیکی یا به علت فاصله زیاد بین دندانهها یا یکنواخت بودنشان در درمان شپش کارآمد نیستند در حالی که از مزیتهای شانههای فلزی میتوان به چندبار مصرف بودن آنها اشاره کرد و تنها نکته در استفاده چندباره، قرار دادن شانه به مدت سه دقیقه در آب جوش است.
گرما نیز به عنوان راه حل پاکسازی مو از شپش معرفی میشود که البته به علت فاصله گرفتن شپش از منبع گرما، موثر نیست.
این پژوهش در انتها به این موضوع نیز اشاره میکند که شپشکشها باعث از بین رفتن کامل تخمهای شپش نمیشوند و تعدادی از تخمها پس از دوره نهفتگی بازشده و مجددا سبب آلودگی فرد میشوند؛ بنابراین حشره کشی که به طور کامل روی تخم اثر داشته باشد، تاکنون کشف نشده است، پس در این حالت میتوان از شانه زدن به منظور کندن تخم شپش از موی سر استفاده کرد.
آثار مجسمهنگاری مینا صدری و حسین عصمتی زوج هنرمند و پژوهشگر را میتوان نمونهای از فعالیت بینارشتهای در حوزه هنر تجسمی قلمداد کرد. مجسمههایی که از نگارگری اقتباس شدهاند؛ تصاویر دو بعدی در حجمهای سه بعدی تجسم یافتهاند. برخی از مجسمهها و پیش طرح های این آثار که قرار است از ۱۵ شهریور در گالری تابستان خانه هنرمندان ایران فعالیت خود را آغاز کند، توسط مینا صدری و تعدادی نیز توسط حسین عصمتی طی ۵ سال فعالیت خلق شده است.
به بهانه برگزاری نمایشگاه مجسمهنگاری با این زوج هنرمند به گفتوگو نشستیم و از همبستگی میان نگارگری و مجسمهسازی پرسیدیم.
صدری به ایرنا گفت: در این نمایشگاه نوعی ارتباط دو سویه میان نگارگری و مجسمه سازی شکل گرفته که ویژگی یگانه ای دارد و آن تلاش برای نمایان کردن ویژگی های نگارگری در یک حجم سه بعدی است.
وی با اشاره به انتخاب عنوان مجسمهنگاری برای این نمایشگاه گفت: عنوان این نمایشگاه واژه ای مرکب از مجسمه و نگارگری است. یکی از ویژگی های نگارگری عنصر خط است. در این آثار سعی شده است، با وجود تسلط حجم، خط نیز به عنوان یک عنصر دو بعدی جلوه گری کند. این تلاش به آن جهت صورت پذیرفت تا آثار حجمی، متفاوت از مجسمه های کلاسیک شوند و مخاطب را با آثاری متفاوت با ماهیت نگاه تصویری ایرانی روبرو نماید.
صدری با اشاره به ارتباط هنر و مذهب گفت: در طول تاریخ ایران، هنر به ویژه هنر اسلامی، همبستگی با دین و معانی آن داشته است. هنرمندان در عرصه های معماری و هنرهای وابسته به آن تا هنرهایی همچون شعر و موسیقی و هنرهای صناعی و تصویری برای خلق آثاری تلاش کردند که محملی برای تجلی جلوه های الهی باشد و به صورت فراگیر در زوایای مختلف زندگی رخ نماید.
این هنرمند افزود: در حقیقت ذکر و فکر مسلمانان در این گستره هنری به تعادل می رسد و عالمی در مقابل آنها گشوده می شود که دین در همه جنبه های آن جلوه داشته است. این امر به ویژه در وقایع و ایامی همچون ایام محرم که رابطه معنوی عمیق تری ایجاد کرده، سبب شده است هنرمندان عالی ترین و خالص ترین آثار هنری خود را برای عامه مردم ارائه کنند.
وی با گلایه از شیوه آموزش در نهادهای هنری کشور گفت: مهم ترین آسیب هنر امروز عدم تربیت صحیح در نهادهای آموزشی از پایه های ابتدایی تا عالی در تفهیم صحیح دین و جایگاه آن برای تعریف هنر و کارکرد آن است.
وی در ادامه با تشریح پژوهش خود با عنوان چالش در کارکرد تربیتی هنرهای سنتی در مواجه با نظام آموزشی معاصر (غرب) گفت: هنر سنتی به عنوان هنر اصیل ایرانی، ذیل آموزه های اسلام، کارکرد تربیتی به جهت ارتقای آگاهی های دینی و اخلاقی در سطح جامعه داشته، و از اسباب تعادل روحی و اجتماعی جامعه محسوب میشده است. این هنر محملی برای حرکت نفس به سوی خدا به شمار می رفته و به تعبیری جزء مکمل برای گسترش معنویت در زندگی مسلمانان بوده است.
وی با خواندن این بیت از فردوسی "هنر چون نپیوست با کردگار شکست اندر آورد و بر بست کار" پژوهش خود را ادامه داد: کارکرد تربیتی هنر سنتی را می توان ناشی از زیبایی و رابطه شکل گرفته از هماهنگی "صورت با معنا" یا "شکل با محتوا" دانست. سنخیت و تناسب صورت با معنا از بحث های مهم در عرصه هنرهای سنتی در قرون متمادی بوده، که از مرحله آموزش شروع و تا خلق اثر هنری تداوم یافته است.
نمایشگاهمجسمهنگاری شامل ۱۴ مجسمه برنزی و ۳۴ تابلو از پیش طرحهای این مجسمهها، نتیجه سالها مطالعه، تحقیق و مشق از آثار نگارگری و تجربه مجسمه سازی است، که در قالب مجسمههای نگارین رخ نموده است. از ویژگی مهم این آثار بهره بردن از اختصاصات تصویری نگارگری است، به طوری که مخاطب خاص و عام هر دو بر این واقعیت اذعان میکنند.
حسین عصمتی نیز در گفتوگو با خبرنگار ایرنا با اشاره به نوآوری در این نمایشگاه گفت: هر هنرمندی به دنبال رسیدن به جایگاهی است که بتواند بیان هنری خود را گسترش داده و بیان مختص خود را هم از جنبه محتوایی و هم به لحاظ فنی و شکلی بیابد. برای رسیدن به این هدف مبانی فکری متفاوتی وجود دارد. برخی مبنا و بستر نوآوری را هنر مدرن یا به تعبیری هنر غرب می دانند و تجربیات خود را بر آن اساس پایه ریزی می کنند ولی ما تلاش کردیم مبنای تجربیات خود برای رسیدن به بیانی نو را بر اساس هنر نگارگری بنا کنیم.
وی افزود: پس از فراگیری هنر نقاشی و مجسمه سازی، سال های متمادی به مطالعه نگارگری و مشق از آثار هنرمندان نگارگر پیشین پرداختیم و تلاش ما بر آن بود تا آنقدر این مشق و نقل تکرار شود تا ویژگی های نگارگری در خط و ربط آثار جلوه کند.
این پژوهشگر در تشریح شکل گیری نمایشگاه اظهار کرد: ساخت آثار حجمی با توجه به اختصاصات نگارگری را آغاز کردیم و به تعبیری با اقتباس از نگارگری به خلق آثاری پرداختیم که سابقه نداشته است. در اقتباس ، رابطه های مختلفی شکل می گیرد. رابطه ای که در این آثار بین نگارگری و مجسمه سازی به عنوان پیش متن و بیش متن شکل گرفت با تغییر سبک همراه بود و به این ترتیب تصویر دوبعدی به حجم سه بعدی تبدیل شد. نمایشگاه مجسمه نگاری ما حصل سال ها تلاش و تجربه در حیطه نگارگری و مجسمه سازی است و می توان ادعا کرد فعالیتی بینا رشته ای رخ داده است . بی شک این اولین تجربه ما در این عرصه و قابل نقد و بررسی است.
وی افزود: نگارگری یا به طور عام تر هنر اسلامی گنجینه ای است که طی قرون، گام به گام تکوین یافته و آثار آن به شکل میراثی گرانبها اکنون در دسترس است. این میراث چنان غنایی دارد، که قابلیت تاثیر گذاری فراوان و اقتباس توسط هنرمندان را در خود دارد. هنرمندان در تمام رشته ها چنان که تا کنون نیز استفاده های خلاقانه ای از این هنر داشته اند، می توانند همچنان از آن بهره برده و به خلق آثار نوین بپردازند.
وی با اشاره به نقش هنر اسلامی در ترویج و حفظ آیین های مذهبی گفت: تربیت یکی از کارکردهای هنر اسلامی بوده است لذا از اهداف آن گسترش ارزش ها دینی و انسانی اسلام است. ترویج و حفظ آیین های مذهبی نیز در حیطه ی ارزش های دینی و معنوی قرار دارد و هنرمند مسلمان می تواند بدان بپردازد.
در آثار خیالی نگار یا به تعبیری نقاشی قهوه خانه این امر رخ نموده و هنرمندان تلاش کرده اند تا آیین های مذهبی و ملی را احیا و حفظ نمایند. هنرمندان نگارگر در دوره معاصر مخصوصا در دوره انقلاب اسلامی در این امر کوشش فراوان کردند و آثار متعددی را بوجود آوردند اما این آثار دیده نمی شود. یا در مجموعه هنرمندان مهجور می ماند و یا در مراکز مختلف بایگانی می شود.
وی در پایان با گلایه از نبود حمایت کافی از هنرهای سنتی گفت: متاسفانه عرصه بر هنرمندانی که به نگارگری روی می آورند و به هنر ایران علاقمند هستند و قصد دارند آثارشان ماهیت اسلامی ایرانی داشته باشد، تنگ شده؛ یا حمایتی از آنها وجود ندارد و یا آنقدر ناچیز است که به حساب نمی آید و این هنرمندان حتی برای نمایش آثار خود نیز با مشکل روبروهستند.
مینا صدری، فارغالتحصیل کارشناسی رشته نقاشی و کارشناسی ارشد پژوهش هنر و دکترای دانشگاههای تهران و شاهد است. تدریس و آموزش را از سال ۱۳۸۰ در دانشگاههای تهران، شاهد، الزهرا، تربیت مدرس و سوره آغاز کرد و اکنون نیز عضو هیات علمی گروه نقاشی و مجسمهسازی و استادیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. وی در سالهای تحصیل و تدریس، ناظر و مجری چندین طرح پژوهشی بوده و در کنار آن نیز به نگارش چندین کتاب و مقاله پرداخته است؛ کتابهای نگارههای عرفانی، آسیبشناسی آموزش هنرهای سنتی در دوران معاصر از آن جمله هستند. صدری در جشنوارهها و رویدادهای هنری داخلی نیز به عنوان داور حضوری فعال داشته و خود نیز با شرکت در مسابقات هنری موفق به دریافت چندین جایزه داخلی و بینالمللی شده است.
حسین عصمتی نیز تحصیلات دانشگاهی خود را در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد نقاشیِ در دانشگاههای تهران و تربیت مدرس گذرانده و همچنین دکترای رشته تاریخ تحلیلی تطبیقی هنر اسلامی را در دانشکده هنر دانشگاه شاهد تهران به اتمام رساند و در ادامه نیز موفق به دریافت گواهینامه درجه یک نگارگری ـ معادل دکترا ـ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گردید. عصمتی از سال ۱۳۷۸ تا کنون به تدریس و آموزش طراحی، نقاشی و نگارگری در مقاطع و سطوح مختلف آموزشی آکادمیک پرداخته و در این میان نیز چندین جلد کتاب و مقاله به رشته تحریر درآورده است که از آن جمله میتوان به کتاب شیوه طراحی از نقوش حیوانی در نگارگری ایران اشاره کرد. وی در جشنوارهها و رویدادهای هنری مختلف داخلی و بینالمللی به عنوان داور، عضو شورای برنامهریزی و دبیر اجرایی حضوری فعال داشته و خود نیز با شرکت در مسابقات هنری موفق به دریافت جوایز و الواح تقدیر متعددی شده است. حسین عصمتی شرکت در نمایشگاههای مختلف داخلی و خارجیِ انفرادی و گروهی را نیز در کارنامه فعالیتهای هنری خود به ثبت رسانده است.
علاقهمندان می توانند برای دیدن آثار مجسمهنگاری از تاریخ ۱۵ لغایت ۲۵ شهریورماه به خیابان طالقانی خیابان شهید موسوی شمالی باغ هنر، خانه هنرمندان گالری تابستان مراجعه نمایند.
با اعلام نام دو مستند و یک فیلم کوتاه در فهرست فیلمهای جشنواره بوسان، شمار فیلم ایرانی حاضر در این رویداد سینمایی به عدد ۱۰ رسید.
به گزارش ایسنا، بخش "نمای باز" بیست و چهارمین جشنواره فیلم بوسان که ویژه فیلم کوتاه، انیمیشن، مستند و فیلمهای تجربی است، امسال سه اثر ایرانی را به نمایش خواهد گذشت.
بر این اساس، مستند «خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوشدست در بخش ویترین مستند، «کاغذپارهها» ساخته بهزاد نعلبندی در بخش رقابتی مستند و «دم اژدها» ساخته سعید کشاورز در بخش رقابتی فیلمهای کوتاه آسیایی "نمای باز" این رویداد سینمایی به روی پرده خواهند رفت.
همان طور که پیش از این اعلام شد؛ سینمای ایران با حضور «در میان تپهها» ساخته محمدرضا کیوانفر و «دیاپازون» به کارگردانی حامد تهرانی در بخش مسابقه رسمی "جریانهای نو" و «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار، «ناگهان درخت» ساخته صفی یزدانیان، «هفت و نیم» از نوید محمودی، «بنفشه آفریقایی» به کارگردانی مونا زندی حقیقی و «سینما دانکی» از شاهد احمدلو در بخش "پنجرهای به سینمای آسیا"، حضور چشمگیری در این دوره از جشنواره فیلم بوسان دارد.
بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم بوسان از تاریخ ۳ تا ۱۲ اکتبر (۱۱ تا ۲۰ مهر) برگزار میشود و امسال میزبان نمایش ۳۰۳ فیلم از ۸۵ کشور جهان است.
یک تعزیه خوان قدیمی با بیان اینکه "کسی در طول این همه سال دلش برای تعزیه نسوخته و نخواهد سوخت" میگوید: این روزها تعزیه آهنگخوانی و مطربی، سینه زنی و مداحی شده است. در تعزیه شاهنامه و یا روضه میخوانند، این اتفاقات تعزیه را به ابتذال میبرد.
مظفر قربانینژاد از سن ۱۰ سالگی در مسیر تعزیهخوانی گام نهاده و در حالیکه نیم قرن از تجربه اش در این رشته هنری میگذرد از وضعیت کنونی تعزیه گلهمند است و معتقد است که این هنر رو به ابتذال است.
این هنرمند در گفتوگویی با ایسنا، در واکنش به موضوع اختصاص مکانی برای اجرای تعزیه در طول سال گفت: سال ۵۹ در مصاحبهای در یک روزنامه گفتم که حسینیهای برای ما تعزیهخوانان درست کنید الان ۴۰ سال از آن زمان گذشته و هنوز خبری نیست.
او ادامه داد: سوم خرداد که میشود آزادی خرمشهر را جشن میگیرند و از وضعیت بد این شهر می گویند اما به محض اینکه این روز تمام میشود، یادشان می رود اوضاع این شهر چگونه است و خرمشهر میماند و آب آلوده. وضعیت تعزیه هم به همین شکل است؛ هر دوسال در جشنواره آیینی سنتی میگویند جا و مکانی برای تعزیه و نمایشهای آیینی اختصاص دهید اما همین که جشنواره تمام میشود همه یادشان میرود چه گفتند و چه شنیدند.
او با تاکید براینکه "کسی در طول این همه سال دلش برای تعزیه نسوخته و نخواهد سوخت" بیان کرد: من پنج سال پیش به آقای لاریجانی گفتم زمان ناصرالدین شاه تکیه دولت درست کردند و تعزیهخوانی میکردند . حالا شما یک «تکیه ملت» درست کنید و از تعزیهخوانان شهرهای کشور دعوت کنید در آنجا بخوانند. با این کار گردشگران هم تعزیه را میبینند و قطعا از آن استقبال میکنند.
این تعزیهخوان از وضعیت این روزهای تعزیه گله کرد و توضیح داد: تعزیه ثبت جهانی و ملی شد و برای این اتفاق هم پدر ما تعزیهخوانان درآمد. برای ثبت جهانی تعزیه به حسینیه زواره رفتیم، حتی هتلی هم به ما ندادند و در مدرسه میخوابیدیم اما با دل و جان کارمان را انجام دادیم که این هنر ثبت جهانی شود. اما مسئله این است که بودجهای که برای این هنر در نظر میگیرند، چه میشود؟ در دنیا حتی اگر یک در قدیمی ثبت شود به آن بودجه اختصاص میدهند و حال تغزیه که ثبت جهانی شده است، بودجه ندارد؟
او ادامه داد: تعزیه در این یک دههای که ثبت جهانی شده تغییر کرده اما به انحراف رفته است. این روزها تعزیه آهنگخوانی و مطربی شده است. آهنگهای رادیو و تلویزیون در تعزیه خوانده میشود در حالکه خود رادیو و تلویزیون از تعزیه وام گرفته شدهاند. حتی اگر تعزیه نبود قطعا موسیقی مرده بود.
قربانینژاد افزود: اگر به فضای مجازی سر بزنید میبینید که این روزها همه کشور تعزیه میخوانند و هر شهرستان پنج تا تعزیهخوان برای خود پرورش داده است و با تهیه چند دست لباس تعزیهخوانی میکنند اما چه تعزیهخوانی؟
او تصریح کرد: متاسفانه این روزها نوارهای مبتذل تعزیهخوانان را میشنویم. تمام تعزیه ما سینه زنی و مداحی شده است. در یک تعزیه یک سینهزنی، یک رجز، یک غریبخوانی و ... داریم، یعنی از هر چیز یک بار و هیچ چیز تکراری نداریم اما الان در تعزیه حضرت عباس ۶ بار سینهزنی میکنند، اگر می خواهید مداحی و سینه زنی کنید به دستهها بروید.
این هنرمند با ابراز ناراحتی بیان کرد: این روزها در تعزیه شاهنامه و یا روضه میخوانند. چرا باید این اتفاق بیفتد؟ چرا با این ترفندها میخواهید از مردم اشک بگیرید؟ این اتفاقات تعزیه را به ابتذال میبرد. من دردم این است که خودمان مجلس تعزیهخوانی داریم، وقتی غنی هستیم چرا باید غرض و وام بگیریم. تعزیه در تمام شهرهای کشور رفته اما تعزیه نیست.
این هنرمند پیشکسوت که موافقخوان است این دهه محرم را در فرهنگسرای خاوران از ساعت ۱۷ تا قبل از اذان مغرب مشغول تعزیهخوانی است و از پنجم محرم در فرهنگسرای اشراق واقع در تهرانپارس نیز از ساعت ۲۱ مراسم تعزیه دارد.
به نقل از روابط عمومی فدراسیون دوچرخه سواری، مرحله اول لیگ جاده و مرحله دوم لیگ پیست بانوان از صبح روز گذشته با رقابت 45 ورزشکار از 18 تیم در مجموعه ورزشی تختی تهران آغاز شد.
اسامی نفرات برتر به شرح زیر است:
تایم تریل انفرادی جوانان
نفر اول پارمیدار نیک فر از تیمکلوپ برادران حسینی
نفر دوم فاطمه دادگر از هیئت تهران
نفر سوم پانته قلی پور از هیئت همدان
تایم تریل انفرادی بانوان بزرگسالان
نفر اول ریحانه خاتونی از دانشگاه آزاد
نفر دوم پریسا مجنونی از اعتماد کالای یزد
نفر سوم شیرین زرین کلاه از هرمزگان الف
500 متر جوانان
نفراول لیلا حیدری از آسمان آبی مشهد
نفر دوم پارمیدار نیک فر از تیمکلوپ برادرن حسینی
نفر سوم یکتا غلامرضایی از آسمان آبی مشهد
دور امتیازی جوانان
نفراول پارمیدار نیک فر از تیمکلوپ برادرن حسینی
نفر دوم فاطمه دادگر از هیئت تهران
نفر سوم یگانه غلامرضایی از آسمان آبی مشهد
کایرین بانوان بزرگسالان
نفراول ستاره زرگر از هیئت خوزستان
نفر دوم آتوسا عباسی از هرمزگان الف
نفر سوم نرگس عبدی از هرمزگان الف
دور امتیازی بانوان بزرگسالان
نفراول مریم جلالیه از هرمزگان الف
نفر دوم فروزانعبدالهی از هیئت خوزستان
نفر سوم پریسا مجنونی از اعتماد کالای یزد
اسپرینت بانوان بزرگسالان
نفر اول ستاره زرگر از هیئت خوزستان
نفر دوم آتوسا عباسی از هرمزگان الف
نفر سوم پرستو باستی از دانشگاه آزاد
استقامت جاده بانوان بزرگسالان
نفراول فروزان عبداللهی از هیئت خوزستان
نفر دوم نرگس عبدی از هیئت هرمزگان الف
نفر سوم ریحانه خاتونی از تیم یزدجرد یزد
استقامت جاده بانوان جوانان
نفراول پارمیدا نیک فر از تیم کلوپ برادران حسینی
نفر دوم فاطمه دادگر از هیئت تهران
نفر سوم مهیا حق سرشت از ارمغان قویدل تبریز
اتحادیه ناشران و کتابفروشان استان تهران در اطلاعیهای از برخورد با حراج و تخفیف بدون مجوز و نامتعارف فروش کتاب خبر داد.
به گزارش ایسنا، اتحادیه ناشران و کتابفروشان استان تهران اعلام کرد: حراج و تخفیف کتاب به مجوز اتحادیه نیاز دارد. همسو با اجرای قانون نظام صنفی و برخورد با حراج و تخفیف بدون مجوز و نامتعارف فروش کتاب، به واحد صنفی متخلف از سمت اتحادیه اخطار داده خواهد شد.
قانون نظام صنفی تخفیفهای نامتعارف را «حراج» محسوب کرده و انجام آنها را بهصورت موقت و با رعایت شرایطی و منوط به اخذ مجوز از اتحادیههای صنفی دانسته است.
میتوانید برای مشاهده آییننامه اجرایی ماده ۸۴ قانون نظام صنفی (حراج و فروش فوقالعاده واحدهای صنفی) به اینجا مراجعه کنید.
مراسم پایانی جایزه ادبی «الوند» با معرفی فرامرز سهدهی و محمدرضا ترکی به عنوان برگزیدگان این جایزه برگزار شد.
مراسم پایانی جایزه ادبی «الوند» شامگاه روز گذشته (پنجشنبه، هفتم شهریورماه) در موسسه آرمان هگمتان برگزار شد که در این مراسم فرامرز سه دهی در بخش «کتاب سال شعر» و محمدرضا ترکی در بخش «جایزه ویژه انجمن علمی نقد ادبی ایران» به همراه برگزیدگان بخش استانی این جایزه معرفی شدند.
در این مراسم که اجرای آن را علیرضا بهرامی، عضو هیات داوران جایزه «الوند» برعهده داشت، ابراهیم خدایار - استاد دانشگاه و رایزن فرهنگی پیشین ایران در تاجیکستان - به عنوان رییس انجمن علمی نقد ادبی ایران، در سخنانی گفت: وقتی هنرمندی احساس میکند حادثهای در درونش رخ داده که سزاوار انتقال از جهان ذهن به عین است، ناگزیر از ساختارهایی بهره میگیرد که فکر میکند میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. اینجاست که ذوق هنرمند با اجتماع گره میخورد. حال اگر شعر به عنوان محصول هنری بخواهد خود را از داوری دیگران دور نگه دارد، بعید نیست هیچگاه دیده نشود.
او افزود: اعطای تندیس ویژه انجمن نقد ادبی در کنار سایر جایزههای این جشنواره که با شاخصهای خودش و به صورت کاملا مستقل اما در دل نهاد دانشگاه در حال انجام است، در این راستا است که اگر انجمنهای علمی دانشگاهی در مسیر یادشده بتوانند به وظیفه ذاتیشان درست عمل کنند، مایه بخت و سعادت هستند.
سپس حسن گوهرپور - دبیر جایزه الوند - در سخنانی اظهار کرد: یکی از دلایل شکلگیری جایزه ادبی الوند این بود که پیوندی بین شاعران همدانی خارج از استان و شاعران استان برای میزبانی از شاعران سراسر کشور ایجاد کند، یکی از چشم اندازهای ما این بوده و خواهد بود و امید داریم این اتفاق شکل بگیرد. برای رسیدن به بخشی از این هدف در دوره دوم جایزه تلاش شد همگراییای بین شاعران استان همدان ایجاد شود، شکلگیری کمیته استانی یکی از گامهای مهم این اتفاق بود. کمیته استانی هم تصمیم گرفت بخش سوم جایزه با عنوان شاعر برگزیده استان را برنامهریزی کند.
او در ادامه با بیان اینکه همدان باید در عرصه ملی و از منظر برگزاری جوایز ادبی نام و آوازهای دیگر پیدا کند، گفت: جوایز بسیاری در سراسر کشور با موضوعات ادبی برگزار میشود، در همدان هم باید غیر از فعالیتهایی که نهادهای متولی فرهنگ انجام میدهند، بخش خصوصی هم دست به کار شده و بخشی از کار را جلو ببرد، ما در جایزه ادبی الوند در جایگاه بخش خصوصی داریم وظایف خود را برای استان و نقش آن در کشور انجام میدهیم.
این عضو انجمن علمی نقد ادبی خاطرنشان کرد: یکی از ویژگیهای جایزه ادبی الوند تنوع سلیقه هاست، همانگونه که در انتخابها ملاحظه میکنید، هر بخش با سلیقهای که در حوزه ادبیات دارد به شکل کاملا آزاد و مستقل، کتاب و شعر مورد نظر را انتخاب و معرفی کرده است. هیچ نهاد دیگری غیر از داوران در این انتخابها دست نداشته و نخواهد داشت.
گوهرپور در پایان با اشاره به تلاشهای داوران در هر سه بخش، از تلاشهای کمیته اجرایی جایزه، حامیان فرهنگی و همه همراهان آن تشکر کرد.
در پایان با حضور هیات داوران و جمعی از هنرمندان پیشکسوت همدانی چون حسن شیوا، احمد فتوت و علیرضا سهرابی، به همراه دکتر کارخانهای، -رییس جمعیت هلال احمر استان همدان - که سالن اجتماعات آن میزبانی مراسم پایانی را برعهده داشت ـ برگزیدگان دومین دوره جایزه الوند ـ که فعلا در شاخه شعر برگزار میشود ـ معرفی شدند.
فرامرز سه دهی با مجموعه شعر «فنجان شکسته در پاییز فروپاشی» از نشر آوای کلار به عنوان برگزیده تندیس «کتاب سال شعر» معرفی شد.
مسعود احمدی، ساجد فضلزاده و زهرا معماریانی با آثاری از نشرهای مروارید، نیماژ و حکمت کلمه، دیگر نامزدهای این بخش از جایزه ادبی الوند بودند.
همچنین محمدرضا ترکی با مجموعه شعر «سالهای بی ترانگی» از نشر شهرستان به عنوان برگزیده تندیس ویژه «انجمن نقد ادبی ایران» معرفی شد.
از حسنا محمدزاده با کتاب «پری روز» نیز در این بخش تقدیر شد.
برگزیدگان بخش استانی جایزه «الوند» نیز به این شرح معرفی شدند:
برگزیده تندیس: محسن جعفری از ملایر
لوح تقدیر: کمال امرایی از همدان و لیلا اوحدی از ملایر.
همچنین از حدیثه یاری به عنوان کم سنترین شرکت کننده جایزه به عنوان شاعر امید تقدیر شد.
داوران این دوره جایزه در بخش «انجمن علمی نقد ادبی ایران» و جایزه «کتاب سال» عبارت بودند از: ابراهیم خدایار، عیسی امن خانی، مرتضی بابک معین، محمود معتقدی، فرزاد آبادی برگزیده دور اول جایزه ادبی الوند - و علیرضا بهرامی.
در بخش استانی هم کمیته تصمیمگیری شامل محمد صارمی شهاب، حجت یحیوی، زهره بهنام، فرهاد وفایی بودند. ناصر صارمی، نجمه نظری، محمد صارمی شهاب، حجت یحیوی، زهره بهنام و فرهاد وفایی هم آثار را در دو مرحله داوری کردند.
در این مراسم جمعی از هنرمندان، شاعران و مدیران فرهنگی پیشین همدان از جمله امیرشهاب رضویان، فریاد ناصری و جوادی (مدیرکل پیشین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) حضور داشتند.
اجرای دونوازی موسیقی تار و تنبک توسط علیرضا میرزایی و مصطفی کریمی - از نوازندگان همدانی - بخش دیگری از این مراسم بود.
شعرخوانی فرامرز سه دهی - برگزیده تندیس جایزه «کتاب سال شعر الوند» که از بهبهان در این مراسم حضور یافته بود، پایان بخش این مراسم بود.
داریوش اسدزاده که آرزو داشت عمرش به یک قرن برسد، به آرزویش نرسید و در سن 96 سالگی درگذشت تا 80 سال خاطره از فرهنگ و هنر ایران را هم با خود ببرد.
به گزارش ایسنا، این بازیگر قدیمی که متولد سال 1302 بود، روز سوم شهریور در منزل خود درگذشت در حالی که دوست داشت به صد سالگی برسد.
او یک سال قبل در گفتوگویی با ایسنا به بهانه بزرگداشتی که قرار بود در جشن خانه سینما برایش برگزار شود، از خاطرات و دلمشغولیها و آرزوها و حسرتهایش گفته بود. اسدزاده آرزو کرده بود که ای کاش هنرمندانی که کارش را با آنها آغاز کرده هنوز هم بودند، اما حالا خود او هم دیگر نیست.
به بهانه درگذشت این بازیگر اخرین مصاحبهاش در ایسنا بازخوانی میشود:
"از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه میرفتم اما یک دفعه برگشت گفت: تو خجالت نمیکشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. پدرم دید به پایم نمیرسد و رفت خانه. اما وقتی من به خانه رسیدم در قفل بود و راهم نمیدهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و در را باز کرد. من با این وجود تئاتر را ادامه دادم..."
داریوش اسدزاده از هنرمندان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در سال ۱۳۰۳ در کرمانشاه به دنیا آمد اما اصالتا تهرانی است. پدرش در ارتش کار میکرده و فرزند بزرگ خانواده بوده؛ دو برادر و دو خواهر دارد و در پنج سالگی از کرمانشاه به تهران میآید.
"خانه سینما" در جشن سینمای ایران سال گذشته از این هنرمند تقدیر کرد، به همین بهانه ایسنا سال قبل به دیدار او در خانهاش رفت؛ آپارتمانی نسبتا قدیمی در محلهی «قیطریه» تهران.
با همسرش طاهرهخاتون میرزایی تنها بود و مشغول نوشتن کتابی درباره تاریخ تئاتر در اتاقش؛ اتاقی نسبتا کوچک اما پُر از کتاب و تقدیرنامه.
با داریوش اسدزاده درباره روزهای ابتدایی حضورش در تئاتر و سینما صحبت کردیم، از سختیهایی که تا به امروز کشیده و آرزویش برای اینکه کاش هنرمندانی که کارش را با آنها آغاز کرده هنوز هم بودند.
او جوانی را دورانی سخت و بدی میداند و معتقد است که کمتر کسی پیدا میشود که بتواند تصمیم درستی را برای آیندهاش بگیرد.
در ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا که در عصر یکی از روزهای تابستان با این هنرمند انجام شد را میخوانید:
* آقای اسدزاده، حدود ۸۰ سال است که شما در سینما و تئاتر فعالیت میکنید، در روزهای ابتدای کارتان، هیچوقت چنین روزی را پیش بینی میکردید؟
نه اصلا، در واقع هیچ کس نمیتواند آینده خود را پیشبینی کند. اما فکر نمیکردم تا به این اندازه در کار سینما و تئاتر پیشرفت کنیم با این وجود به نظرم هنوز هم کم است و جا دارد تا بیشتر از این جلو برویم.
*شما فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کردید...
بله. میتوان گفت ما از پایهگذاران تئاتر ایران بودیم که از بین آنها فقط من زنده هستم. به طور کلی من سینما را از سال ۱۳۲۷ و تئاتر را از سال ۱۳۲۰ شروع کردم. از افرادی که در آن زمان کار را با هم شروع کردیم، هیچ کدام فکرش را هم نمیکردیم که تا اینجا برسیم. زمانه خیلی فرق کرده است.
من در سال ۱۳۲۰ به هنرستان رفتم. علتش هم این بود که به کار تئاتر علاقه زیادی داشتم البته تئاتر حرفهای را خیلی خوب نمیشناختم و آن را از سیاه بازی شناخته بودم. یادم است که پدرم من را برای تماشای سیاهبازی میبرد و به این ترتیب این امر باعث علاقه و عشق من به تئاتر شد. وقتی هم که تحصیلاتم تمام شد و وارد هنرستان هنرپیشگی شدم پدرم خیلی با کارم مخالف بود، بالاخره با اصرارهای پی در پی و با وجود ناراحتی او، کار را ادامه دادم و جزو هنرپیشههای موفق روز هم شدم.
آن موقع وقتی از هنرستان بیرون آمدیم یگانه تئاتری بود به نام "تماشاخانه تهران" که وقتی سیدعلی نصر فوت کرد نام آنجا را تغییر دادند و به نام او گذاشتند. در ابتدا شاید ۱۰ تا ۱۵ نفر بودیم. کارهای کوچک انجام میدادیم و به این ترتیب ما را محک میزدند. در آن زمان دو دسته شدیم. عدهای قراردادی بودیم که ما را محضر میبردند و از ما امضا میگرفتند و یک قرارداد یکساله با ما بسته میشد و مثل کارمند اداره به ما حقوق پرداخت میکردند. یک عده هم شب مُزد بودند. در آن زمان یعنی اوایل دهه ۲۰ شرایط ما خوب بود زیرا میدانستیم سر ماه حدودا ۶۰ تومان حقوق به ما پرداخت میشود.
در تئاتر با افرادی مثل عبدالحسین نوشین و محمد علی جعفری و مصطفی اسکویی کار کردم. من ۳۰ سال در "تئاتر تهران" ماندم. از سیاه لشگری شروع کردم تا کارگردانی و نویسندگی هم پیش رفتم. در ابتدا دکور را رنگ میکردیم، زمین صحنه را هم تمیز میکردیم و هر کاری از دستمان بر میآمد انجام میدادیم. در واقع بعد از ظهرها سر تمرین میرفتیم، شب هم بعد از اجرا دکور را میساختیم و در این مسیر عشق بود که ما را به انجام این کار وا میداشت.
به هر جهت کار را از اینجا شروع کردیم و از هنرپیشههای اول آن زمان بودیم. تا سال ۱۳۲۷ که کار سینما برای من شروع شد. در همان سال ۲۷؛ دو کار انجام دادم که هم کارگردان و هم فیلمبردار از اقلیتهای مذهبی بودند. آخرین سینمایی من هم فیلمی به کارگردانی بهمن فرمان آرا بود و پیش از آن هم «۵۰ کیلو آلبالو» را بازی کرده بودم.
*قطعا رسیدن به جایگاهی در هنر کار سختی است و نیاز به مرارتها دارد، شما چگونه این مراحل را گذراندید؟
همانطور که گفتم پدرم مخالف کار من بود درست هم میگفت اما ما جوان بودیم و نمیتوانستیم آینده را پیش بینی کنیم، در ضمن به هنر هم عشق داشتیم. یک بار به تئاترم دعوتش کردم اما خوشش نیامد و سری تکان داد و رفت. تا جایی که میتوانست جلوی من را میگرفت اما عشق من به این کار بیشتر بود و یک بار هم به همین دلیل از خانه بیرونم کرد. من کار اداری هم داشتم و در وزارت دارایی کار میکردم، پست حساس و مهمی بود و همزمان با آن در تئاتر هم بودم. جوانی دوران بدی است، افراد کمی پیدا میشوند که بتوانند در آن زمان راهشان را درست انتخاب کنند.
من ویالون هم میزدم و به مدرسه موسیقی کشور رفتم اما علاقهام به تئاتر بیشتر بود و البته که پدرم میگفت "تو میخواهی مطرب شوی؟" به همین دلیل ویالونم را شکست. در واقع داستان اینگونه بود که روزی پدرم خانه نبود و داشتم تمرین میکردم. متوجه نشدم که به خانه آمده است، وقتی من را دید جلو آمد و همان شد که از خانه بیرونم کرد و برای مدتی خانه عمویم ماندم.
*به شهرت هم فکر میکردید؟
نه. البته چیز خوبی هم نیست. از دور جالب به نظر میرسد اما بعدش اذیت کننده است.
*آخرین باری که روی صحنه، تئاتر اجرا کردید به چه زمانی برمیگردد؟
آخرین حضورم روی صحنه تئاتر بر میگردد به پیش از انقلاب و از آن زمان به بعد دیگر در نمایشی بازی نکردم. ۱۰ سال ایران نبودم و وقتی هم که برگشتم دیگر تئاتر بازی نکردم و در سینما مشغول شدم البته قبل از آن هم در سینما بازی کرده بودم اما بعد از برگشتم دیگر روی صحنه نرفتم اما همچنان نام من در تئاتر هم هست.
*شما در این مدت در فیلمهای سینمایی یا حتی سریالها، هر چند در نقشهای کوتاه، حضور داشتید و بازی کردید، ولی چرا تئاتر را که تخصص شما هم در آن بود ادامه ندادید؟ آیا علت خاصی داشت؟
نه دلیل خاصی پشت این اتفاق وجود نداشت، بلکه بعد از برگشتنم به ایران، دیگر حال و حوصله تئاتر و تمرین کردن را نداشتم به همین دلیل دنبال آن نرفتم. در واقع سنام بالا رفته بود و از لازمه های تئاتر هم هر روز سر تمرین رفتن است که من دیگر توانش را نداشتم. اما به جای حضور روی صحنه، از سال ۱۳۲۰ به بعد تعدادی نمایشنامه خودم نوشته و یا ترجمه کرده بودم و آنها را برای چاپ گذاشتم که تعدادی از آنها هم چون مدت زمان زیادی از نگارش آن گذشته بود خراب یا گم شده بودند.
*بین تمام کارهایی که تاکنون انجام دادید، میتوانید بگویید کدامشان برایت خاطره انگیز شده است؟
تمام کارهایی که در آنها بازی کردم مثل بچه هایم هستند و نمیتوانم از بین آنها انتخاب کنم که کدام یک را بیشتر یا کمتر دوست دارم. کتابهایم هم همینطور هستند و برایم انتخاب یکی از آنها مشکل است. من عاشق و گرفتار این کار شدهام، اما الان دیگر نمیتوانم کار کنم، یعنی توانش را ندارم. عشق همیشه آدم را گرفتار و تا آخر عمر درگیر خودش میکند و الان هم کارم شده خواندن و نوشتن.
دلم میخواست از آدمهای قدیمی که باهم کار میکردیم و سینما و تئاتر را تا به این مرحله رساندیم هنوز هم بودند. ما همه با هم دوست بودیم و دوستیمان هم واقعی و حقیقی بود و هرچه زمان پیش رفته است از کیفیت این دوستیها کاسته شده است. همه از عشاق سینه چاک هنر بودند.
* شما به دلیل سالهای حضورتان در حوزههای مختلف هنری مانند تاریخ گویای تئاتر و سینمای ایران هستید!
بله و در این مدت هم سعی کردهام تا آن چیزهایی که به خاطر دارم را بنویسم و از آنها کتابی بنویسم.
*نقطه عطف و یا تاثیر گذارترین فرد در زندگی هنری یا شخصی شما چه کسی بوده؟
کارگردانان قدیمی تاثیر زیادی بر بر کار و سبک فعالیت من داشتند. با آقای فکری، حالتی، فضل الله بایگان که از نخبههای آن زمان و پایهگذار تئاتر بودند کار کردم. آنها افرادی صادق و بااطلاع بودند.
* از خاطراتتان از تئاتر نصر و تئاتر دهقان چیزی به یاد دارید؟
"تئاتر دهقان" سالن تابستانی "تماشاخانه تهران" بود که چون در آن زمان در فصل تابستان تهویه هوا در مراکزی مانند تماشاخانهها وجود نداشت تابستان که میشد تئاتر تعطیل بود زیرا سالن تابستانه نداشتیم. بنابراین یک هنرستان هنرپیشگی وجود داشت که بعد از مدتی آن را به تئاتر تبدیل کردیم و نام تماشاخانه تهران را بر آن گذاشتند. یعنی ضمیمه تماشاخانه تهران شد و زمانی که فردی به نام دهقان را کشتند نام آنجا را به تئاتر دهقان تغییر دادند. بنابر این تئاتر نصر هم سالن زمستانی بود.
*وضعیت سینما کنونی ایران را چطور میبینید؟
هنر گاهی سیر صعودی دارد و گاه هم نزول میکند. الان به نظر میرسد سینمای ما با افت زیادی روبرو شده است و شاید علت آن بودجه، انتخاب بازیگران یا حتی شعور و فهم کارگردان است. البته که داستان فیلم هم خیلی مهم است.
الان فیلمها سرهم بندی شده است و اوضاع و احوال خوبی ندارند و کارهای هنری را ضعیف میکنید. بنابر این میتوانم بگویم تئاتر موفقیت بالاتری داشته تا سینما تا کنون. میگویند تئاتر هم تنزل پیدا کرده، اما باز هم شرایطش بهتر از سینما است. تنها نکتهای که امروزه زیاد به چشم میخورد این است که بیشتر کارهایی که تا کنون من را دعوت کردهاند و به تماشای آنها نشستم ترجمه بودند در حالی که ما باید به کارهای تالیفی بهای بیشتری بدهیم.
با این وصف در زمان عبدالحسین نوشین، او کارهای بسیار خوبی از خارج از کشور ترجمه میکرد و کسی بود که تئاتر غرب را به ایران آورد اما بزرگترین عیبش این بود که هیچ کار ایرانی و سنتی نداشت. در صورتی که ما باید در این کار ایرانی و سنتی هم داشته باشیم.
*اگر بخواهیم سینمایی را که شما در دهه ۲۰ در آن فعالیت داشتید با اکنون مقایسه کنیم به چه نکاتی میتوان اشاره کرد؟
قطعا سینما و امکانات در اختیار هنرمندان و فیلمسازان تغییر زیادی کرده است. یادم است که برای اولین باری که به یک استودیو سینمایی رفتم با تعجب گفتم که "استودیو این است!" اینکه یک اتاق ساده با دو پروژکتور است. برای همین قهر کردم و از آنجا خارج شدم و گفتم "اگر فیلم این است من نمیخواهم در آن بازی کنم." یادش بخیر برای دکتر کوشا هم بود.
در ابتدای خیابان لالهزار یک سینما بود به نام «متروپل». طبقه هشتم آن اتاقی کوچک وجود داشت که مرا برای صحبت کردن درباره یک فیلم به آنجا دعوت کردند. از یکی از دوستانم پرسیدم اینجا کجاست؟ و او گفت که استودیو است دیگر! من هم گفتم اگر استودیو این است من نمیخواهم و میروم. بعدها دکتر کوشا استودیو بزرگی در جاده کرج درست کرد که فیلمهای زیادی هم در آن ساخته شد ولی نکته اینجاست که من همان روز اول، سینما به نظرم جالب نیامد.
سینمای آن زمان امکانات حالا را نداشت و در مقابل شرایط امروز صفر بود. یک دوربین وجود داشت و تعدادی عوامل که آنها هم سواد آکادمیک زیادی نداشتیم. به تدریج افراد تحصیلکردهای از خارج و حتی در ایران به این هنر وارد شدند و مطالب جدیدی را به سینما وارد کردند. تازه آن زمان بود که فهمیدیم سینما چه دردسرهایی دارد.
به خاطر دارم اولین فیلمی که من در سینما نگاه کردم در سال ۱۳۱۲ بود. فیلمی به نام «دختر لُر». آن را در سینما «مایاک» که سر لالهزار قرار داشت، دیدم. به نظرم عالی بود. اما وقتی خودم وارد کار شدم فهمیدم که چقدر بازیگران و عوامل آن سختی کشیدند.
*وضعیت بیمه یا حقوق شما به عنوان یکی از پیشکسوتان هنری به چه صورتی است؟
ما حقوق بازنشستگی نداریم اما اعضای خانه سینما بیمه هستند. البته کسانی که درجه دکترا از وزارت ارشاد گرفتهاند مانند من یک حقوق جزئی دریافت میکنند اما این برای همه که نیست!
*اگر الان به شما برای اجرای تئاتر و یا بازی در سینما پیشنهادی شود میپذیرید؟
نه دیگر نمیتوانم و از این بابت خیلی ناراحتم. پیشنهادی داشتم اما قبول نکردهام. دیگر آن جوانی و قدرت نیست اما خدا را شکر میکنم که تا کنون مرا زنده نگهداشته است.
*آقای اسدزاده، قرار است خانه سینما از شما به عنوان یکی از پیشکسوتان سینمایی و برای سالها فعالیتتان تقدیر کند. اگر بخواهید لوحی که به شما داده میشود را به صورت نمادین به شخص دیگری اهدا کنید، او چه کسی خواهد بود؟
کاری که خانه سینما میخواهد انجام دهد بسیار جالب است و از آنها تشکر میکنم که برای قدیمیهای مثل ما احترام قائل هستند. من خودم حدود ۱۰ سال در خانه سینما به دلیل مسئولیتهایی مانند ریاست انجمن بازیگران و یا عضویت در هیأت مدیره رفت و آمد داشتم به همین دلیل میدانم که چقدر کارشان سنگین و سخت است. اما من هیچ وقت چنین کاری را نخواهم کرد که هدیهای که به من داده میشود را به شخص دیگری بدهم زیرا که به نظرم تصمیم درستی نیست. من اینگونه فکر میکنم که وقتی یک سازمانی از فردی به هر دلیل تقدیر میکند باید آن را بپذیریم و اگر بخواهیم آن را به کسی دیگر بدهیم یعنی من لیاقت آن را نداشتم یا حتی این برایم کم بوده است.
*به عنوان قسمت پایانی مصاحبه، برایمان یکی از خاطراتتان در تئاتر را میگویید؟
وقتی در تئاتر عنوانی پیدا کرده بودم و رول اول بازی میکردم پدرم را دعوت کردم تا به تماشای نمایش ما بیاید. نمایش تقریبا کمدی بود گاهی پیش میآمد که از شدت خنده مردم پردهها را میکشیدند تا بعد که سکوت شد دوباره نمایش ادامه پیدا کند.
صندلی اول را برای پدرم رزرو کردم و با خوشحالی دعوتش کردم تا کسی که اینقدر مخالف کار من بود، بیاید و ببیند که فرد موفقی شدهام. نمایش تمام شد و همه مخاطبان رفته بودند، گریمم را پاک کردم، لباسم را عوض کردم و به پیشش رفتم. نگاه غضب آلودی به من کرد و رفت...
من فهمیدم که عصبانی است اما نمیدانستم چرا. از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه میرفتم اما یک دفعه برگشت گفت تو خجالت نمیکشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. خلاصه دید به پایم نمیرسد و رفت خانه. وقتی من به خانه رسیدم دیدم در قفل است و راهم نمیدهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و درب را باز کرد و من را به خانه راه داد و به این صورت من همچنان تئاتر را ادامه دادم...
سی و دومین نمایشگاه ملی صنایع دستی ایران در حالی این روزها در تهران برپاست که نارضایتی بسیاری از هنرمندان و صنعتگران شرکتکننده را به همراه داشته است. به گفته برخی از این صنعتگران حضور در این نمایشگاه نه تنها سودآوری نداشته، بلکه ضررآفرین نیز بوده است.
به گزارش ایسنا، سی و دومین نمایشگاه صنایع دستی از روز یکشنبه (سوم شهریور ماه) در محل نمایشگاههای بینالمللی تهران افتتاح شد و تا روز شنبه (۹ شهریور ماه) ادامه دارد. این نمایشگاه که متشکل از ۴ سالن است، میزبان صنعتگران استانهای مختلف کشور است که هر کدام از آنها با انگیزه معرفی و فروش محصولاتشان در آن شرکت کردهاند.
در این میان اما آنچه بیش از همه در نمایشگاه صنایع دستی امسال جلب توجه میکند، تفاوت چشمگیر میان سالن اصلی (۸ و۹) با سایر سالنها است. سالن اول که در اختیار افرادی قرار گرفته که تمایل به غرفهسازی داشتهاند و بیشتر جنبه فروشگاهی دارد، از نظر امکانات و نورپردازی با سایر سالنها قابل قیاس نیست.
همین امر موجب شده است که میزان بازدیدکنندههای سالن اصلی نسبت به سالنهای دیگر متفاوت باشد؛ موضوعی که منجر به نارضایتی هنرمندان و صنعتگرانی شده است که میگویند تفاوت میان سالنهای نمایشگاه از تعداد بازدیدکنندهها کاسته و طبیعتا میزان فروش آنها نیز کاهش پیدا کرده است.
در همین راستا، خبرنگار ایسنا در گفتوگو با برخی از هنرمندان و صنعتگران هنرهای سنتی ایران که در این نمایشگاه حضور دارند، نظر آنها را درباره وضعیت نمایشگاه صنایع دستی امسال جویا شده است.
امسال نمایشگاه راضیکننده نبود
یکی از مسئولان غرفه استان کرمان در سالن ۸ و ۹ درباره وضعیت نمایشگاه میگوید: چند روز اول که خیلی خلوت بود و فکر میکنم یکی از دلایل این موضوع ساعت نمایشگاه است که ساعت ۶ عصر تمام میشود. در مجموع نمایشگاه امسال نسبت به سالهای گذشته خیلی خلوتتر است و آنطور که باید راضیکننده نیست. البته امسال طراحی غرفهها در سالن اول خیلی بهتر شده است.
او ادامه میدهد: در سالهای اخیر برای حضور در نمایشگاه باید هزینهای را پرداخت کنیم که در گذشته اینچنین نبود. در این میان فروشی هم که امسال در نمایشگاه داشتیم نسبت به سالهای گذشته اصلا خوب نیست.
تعداد نمایشگاههای صنایعدستی افزایش پیدا کند
خانمی که صنایع دستی استان لرستان در همین سالن عرضه کرده است، نیز میگوید: کاش این نمایشگاه در طول سال بیشتر برگزار شود و کرایه هم نگیرند برای صنایع دستی کشور خیلی خوب است. صنایع دستی درآمد آنچنانی ندارد، اما اگر رونق داشته باشد برای یک خانواده متوسط خوب است. این نمایشگاهها باید حداقل هر ماه یا دو ماه یک بار برگزار شود تا به تولیدکنندگان و هنرمندان کمک شود.
او اظهار میکند که در استان نیز فروش دارم، اما خود طبیعتا در نمایشگاه محصولات خیلی راحتتر و سریعتر به فروش میرسد.
نمایشگاه فرش، نمایشگاه صنایع دستی را تحت شعاع قرار داده است
همچنین یکی از مسئولان غرفه خراسان جنوبی نیز از کاهش فروش محصولات خود در نمایشگاه صنایع دستی امسال گله میکند و میگوید: علت دقیق این موضوع را نمیدانم اما شاید به کوچک بودن غرفهای که در اختیار داریم مربوط باشد. همچنین امسال تعداد سالنها و راهروها زیاد است و به همین خاطر هم بازدیکنندگان خسته میشوند و نمیتوانند تمام غرفهها را ببینند. ساعت کاری نمایشگاه هم اصلا خوب نیست و در طول هفته افرادی که کارمند هستند فرصت نمیکنند که از نمایشگاه بازدید کنند.
او با بیان اینکه فکر میکنم امسال ۹۰ درصد غرفهها امسال با مشکل فروش مواجه هستند، به اهمیت تبلیغات در برگزاری نمایشگاه صنایع دستی اشاره و اضافه میکند: فکر نمیکنم تبلیغات آنچنانی صورت گرفته باشد. از طرفی دیگر برگزاری نمایشگاه فرش به صورت همزمان باعث شده است که نمایشگاه صنایع دستی تحت شعاع قرار بگیرد.
بازدیدکننده مطلوب، اما فروش کم!
یکی از مسئولان غرفهای که محصولات استان کهکلویه و بویراحمد را عرضه کرده است، میگوید: تعداد بازدید کنندهها نسبتا خوب است، ولی متاسفانه وضعیت فروش اصلا خوب نیست. قیمتها همان همان قیمتهایی است که سازمان میراث فرهنگی انتخاب کرده است. البته برگزاری نمایشگاه در مجموع اتفاق خوبی است، چون حداقل مردم کارهای ما را میبینند.
او یادآور میشود: سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید از هنرمندان و صنعتگران حمایت کند. هنرمندانی که خودشان هزینه و در این نمایشگاه شرکت میکنند باید پشتوانهای داشته باشند که اگر محصولاتشان به فروش نرسید، حداقل با ناامیدی به استان خودشان بازنگردند و اگر سود نمیکنیم حداقل ضرر هم نکنیم.
خودمان تولید میکنیم و خودمان هم دنبال مشتری هستیم!
یکی از مسئولان غرفه قشم در سی و دومین نمایشگاه صنایع دستی نیز از وضعیت فروش محصولات خود راضی نیست و در این زمینه عنوان میکند: ما امسال برای اولین بار هنر سنتی قشم را روی چرم پیاده کردیم، ولی متاسفانه فروش خوبی نداشتهایم. ساعت بازدید هم اصلا مناسب نیست و به همین خاطر تعداد بازدیدکنندگان بسیار کم است.
او میگوید: سازمان صنایع دستی باید به ما هنرمندان و صنعتگران کمک کند تا محصولاتمان را تبلیغ کنیم و به نمایش بگذاریم. اگر فروشگاهی در استان وجود داشته باشد که محصولات ما را عرضه کند یا ما را به جایی معرفی کنند که محصولاتمان را به فروش برسانند، وضعیت صنایع دستی نیز رونق پیدا خواهد کرد. الان ما خودمان تولید میکنیم و خودمان هم به دنبال مشتری هستیم.
بیشتر ضرر کردهایم تا سود!
مسئول غرفه استان یزد در سالنهای ۱۰ و ۱۱ نیز درباره شرایط نمایشگاه امسال میگوید: امسال وضعیت فروش خیلی بد بود. وضعیت بازدیدکنندههای سالنهای ۸ و ۹ به نسبت بهتر بود، اما در در سالنهای دیگر وضعیت خوبی وجود ندارد. در حالی که صنعتگران بسیار زحمت کشیده بودند و منتظر بودند که محصولاتشان را در نمایشگاه صنایع دستی تهران ارائه کنند.همه ما هزینه کردیم اما حتی هزینه غرفه را هم هنوز به دست نیاوردهایم.
او اظهار میکند: در سالن اول بیشتر شرکتها هستند و مخصوص کسانی است که غرفهسازی کردهاند. اما وضعیت سالنهای دیگر اصلا خوب نیست و مشکل نورپردازی و بازدیدکننده وجود دارد. این نکته را هم در نظر داشته باشید که کلیه هزینههای شرکت در نمایشگاه از اجاره غرفه گرفته تا ایاب و ذهاب، اسکان و باربری و نورپردازی و چیدمان غرفه بر عهده خودمان است و این در حالی است که هنوز فروش ما به اندازه هزینههایی که کردیم، نرسیده است. در واقع بیشتر ضرر کردهایم.
دیگر در نمایشگاه صنایع دستی شرکت نمیکنم
یکی از مسئولین غرفهای که محصولات استان کرمانشاه را در همین سالن عرضه کرده است، درباره نمایشگاه امسال صنایع دستی میگوید: وضعیت نمایشگاه امسال اصلا خوب نیست و این آخرین باری است که شرکت میکنم. وضعیت غرفهبندیها اینقدر بد است که حتی بازدیدکنندهها از روی آدرس هم نمیتوانند غرفهها را در سالن ۱۰ و ۱۱ پیدا کنند. در مجموع اصلا از وضعیت امسال نمایشگاه راضی نیستم. امسال سال رونق ملی بود، اما هیچ کمکی به هنرمندان نمیشود.
او اظهار کرد: درست است که قیمت غرفه در سالن اول بیشتر است، اما هنرمندان حق داشتند که بدانند و خودشان انتخاب کنند. سه روز قبل از نمایشگاه برای ما پیام آمد که سالن ۸ و ۹ به دلیل غرفهسازی بسته است و شما میتوانید در سایر سالنها شرکت کنید. من ۶ سال است که به صورت مرتب در نمایشگاه شرکت میکنم، اما به ما هیچ اطلاعی داده نشده است. من ۳ میلیون تومان برای شرکت در نمایشگاه هزینه کردم، اما هنوز این میزان فروش نداشتهام!
تعداد بازدیدکنندهها کافی نیست!
یکی از مسئولان غرفه استان مرکزی در سالن ۱۲ و ۱۳، در این زمینه اظهار می کند: متاسفانه امسال سالن اول که سالن اصلی نمایشگاه است بیشتر در اختیار شرکتها قرار گرفته است و طبیعتا بازدیدکننده هم در همان سالن خرید میکند و بر میگردد. در نتیجه میزان بازدیدکنندهها سالنهای دیگر بسیار کم شده است. فکر میکنم اگر بازدیدکننده داشته باشیم حضور در نمایشگاه برایمان سوددهی خواهد داشت، اما متاسفانه تعداد بازدیدکنندهها کافی نیست.
برنامهریزی و مدیریت نمایشگاه ضعیف است
همچنین یکی از مسئولان غرفه استان همدان در سالن ۱۲ و ۱۳ نیز که وضعیت امسال نمایشگاه ناراضی است، یادآور میشود: یکی از اصلیترین مشکلات نمایشگاه امسال این است که محصولات سنتی استانهای مختلف توسط شرکتهای مختلف در سالن اصلی نمایشگاه عرضه شده است. به عنوان مثال سفال هنر استان همدان است، اما شما میتوانید سفالهایی با کیفیت پایینتر را در غرفههایی پیدا کنید که هیچ نسبتی با این هنر ندارند.
او با بیان اینکه «امسال برنامهریزی و مدیریت نمایشگاه بسیار ضعیف بود»، میگوید: پیش از این نمایشگاه، نمایشگاه عشایر برگزار شده بود که آنها نیز محصولات و صنایع خود را برای فروش آورده بودند. طبیعی است که بعد از آن نمایشگاه نباید سریعا نمایشگاه صنایع دستی برگزار میشد؛ چراکه مردم تا اندازهای خریدهایشان را انجام داده بودند و دیگر نیازی نمیدیدند که در این نمایشگاه نیز شرکت کنند.
انتهای پیام
تمامی حقوق این محفوظ و متعلق به با تارنمای دیار فردوس می باشد.
طراحی و اجرا "یکان پرداز آسیا"