عصر ایران؛ مهرداد خدیر- نهم شهریور 1347 خورشیدی، معلم سادۀ روستاهای آذربایجان که با کتاب «ماهی سیاه کوچولو» به شهرت رسیده بود در رود ارس غرق شد. در حالی که تنها 29 سال داشت و چون به گرایشهای سوسیالیستی شهره بود یا چنین تصور میشد، به نماد عدالتخواهی و مبارزۀ طبقاتی بدل شد.
مرگ او را هم به ساواک نسبت دادند تا صمد بهرنگی از آموزگاری ساده به اسطورۀ شهید مبارزات طبقاتی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شود.
با نگاه امروزی البته نمیتوان معلمی را بهخاطر القای مفاهیم ایدئولوژیک و خشم و کینه به کودکان و نوجوانان، ستود و مرگ او هم قتل و توطئه نبوده تا شهید خوانده شود.
حتی چریک و مسلح هم نبوده چنان که چریکها او را به عنوان نیرویی الهام بخش معرفی میکردند اما همۀ اینها نشان میدهند جامعه چنان از بیعدالتی شدید در رنج بوده که صمد بهرنگی در آن اسطوره میشود.
ماندگاری نام صمد اگر تنها به خاطر تصور مرگ غیرطبیعی او یا فعالیتهای چریکی بود باید با روشن شدن واقعیت رنگ میباخت حال آنکه به رغم بیتوجهی نظام آموزش و پرورش به او (چه پیش از انقلاب و چه بعد که کاملا ایدیولوژیک شد) نام صمد بر سر زبانها ماند و اینها هم به خاطر «ماهی سیاه کوچولو»ست هم مرگ ابهامآمیز و شایعه خیز در جوانی و نه تصویر چریک فدایی که اگر چنین بود چریک های واقعی را دربرمی گرفت نه صمد را که معلم بود.
در این میان سهم «ماهی سیاه کوچولو» از هر مؤلفۀ دیگر بیشتر است چندان که آوازۀ آن از ایران فراتر رفته و گویا یک بار روزنامۀ گاردین از آن به عنوان یکی از 10 اثر برجستۀ کودکان نام برده است.
صمد البته آثار دیگری هم دارد مانند «یک هلو، هزار هلو» که برگردانده شده در سریال ترکیهای «دستمالم گلدوزییه» برای آن که فشار و خفقان در دوران حکومت نظامیان پس از کودتا را نشان دهند معرفی این کتاب مایۀ سرزنش و تهدید خانم معلم میشود.
پنجاه و سومین سالمرگ صمد بهرنگی بهانهای است برای اشاره به 10 نکته:
1. جریان چپ سوسیالیستی، عدالتخواهی صمد بهرنگی را به گرایشهای سیاسی او ترجمه میکرد. در آن زمان وجه سنتی اسلام می چربید و نیروهای مذهبی به مرور برای این که گوی و میدان را از چپ ها بگیرند عدالتخواه و ضد سرمایهداری شدند تا جایی که اصطلاح «جامعۀ بیطبقه توحیدی» رایج شد تا انگاره موافقت اسلام با نظام طبقاتی را باطل کند.
2. با معیارهای امروز، آموزههای صمد بهرنگی به کار آموزش و پرورش نمیآید چون بچهها را با کینه و نفرت به دنیای بیرون پرورش میدهد. حال آن که در آموزش و پرورش مدرن، مهارتآموزی و تقویت اعتماد به نفس محور فعالیتهای آموزش و پرورش است. نگاه او در ماهی سیاه کوچولو اما مدرن است. چرا که دربارۀ تکاپو و قانع نبودن است و پایانِ باز آن هم مجال تفسیر باقی گذاشته است.
3. این که « ماهی سیاه کوچولو» در زمرۀ نخستین کتابهایی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد از اتفاقات جالب است چرا که این نهاد زیر نظر فرح بود. نه مستقیم ولی منتسب به او بود و ایده های فرهنگی و هنری خود را در قالب کانون پی میگرفت و جای شگفتی بود که ساواک با چپها درستیز بود و شالودۀ فکری هنرمندان و همکاران کانون چپ بود و فضای هنر اساسا این گونه بود. بسیار کمشمار بودند نیروهای مذهبی که اهل کار هنری هم باشند و اگر بودند جذب این گونه نهادها نمیشدند. کانون اما چنان برکشید که پس از انقلاب هم انکارشدنی نبود و بهترین هنرمندان سال های بعد از انقلاب نیز در کانون ریشه داشتند.
کافی است بدانیم پرفروش ترین نوار کاست تاریخ رباعیات خیام با صدای احمد شاملو و با آواز محمد رضا شجریان با موسیقی فریدون شهبازیان را کانون تولید و منتشر کرد.
عباس کیارستمی هم از کانون برخاست و بسیار نامهای دیگر. به این ترتیب جای شگفتی باقی نمیماند که چرا «ماهی سیاه کوچولو» را منتشر کرد و یک تصادف نبوده است.
4. آثار صمد به ترکی استانبولی هم ترجمه شد و مورد استقبال قرار گرفت. اشتراکات فرهنگی ایران و ترکیه موجب شد هم صمد بهرنگی در ترکیه خواننده داشته باشد و هم عزیز نسین در ایران.
5. ادبیات آذربایجان غنی است اما بیشتر در بخش بزرگسال و به همین خاطر صمد با نگاه به کودکان رتبۀ قابل توجهی به دست می آورد.
6. چنان که اشاره شد «ماهی سیاه کوچولو» به عنوان یکی از آثار برجستۀ کودک در سطح جهان شناخته می شود. خیلی بد است که بچه های ما هانس کریستین آندرسن و «جوجه اردک زشت» را بشناسند و صمد بهرنگی و ماهی سیاه کوچولو را نه. هر چند نسل اینستاگرامی نه آن را می شناسد نه این را و فلان سلبریتی با چند میلیون دنبال کننده را نیک می شناسد!
7. «ماهی سیاه کوچولو» در سرزنش ملال زندگی و تکرار و قناعت به محدودهای کوچک است. سال ها پیش از آن که کلاس ها و کتاب های موفقیت از آرزوهای شخصی و توجه به خود بگویند صمد بهرنگی ماهی سیاه کوچولو را درمیان 12« هزار ماهی دیگر» شاخص و برجسته کرد.
علاقۀ چریکها به معرفی این کتاب چنان که اول بار همسایۀ جوان ما با گرایش چپ به من هدیه داد به خاطر برخی گفتههای ماهی سیاه کوچولو در این کتاب است که کودکانه نیست و افراد را به عمل به جای رؤیاپردازی ترغیب میکند:
«شما زیادی فکر میکنید. همهاش که نباید فکر کرد. راه که بیفتیم ترسمان به کلی میریزد.»
-« راستی راستی زندگی یعنی این که تو یک تکه جا هی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ؟ یا این که طور دیگری هم میشود زندگی کرد؟»
8. صمد دغدغۀ مسایل تربیتی و نظام طبقاتی آموزش و پرورش را داشت و کتابی هم نوشت با عنوان «کند و کاو در مسایل تربیتی ایران».
این کتاب در آن زمان از این نظر مهم بود که کودکان غیر پارسی زبان ناگهان در نظام آموزشی رسمی با زبان فارسی مواجه می شدند ولی در حال حاضر که با گسترش ارتباطات بچههایی که فارسی، زبان مادریشان نیست هم قبل از دبستان از دهها کانال و رسانه با زبان فارسی آشنا شدهاند مثل زمان خود موضوعیت ندارد.
فراتر از بحث زبان، صریح و روشن باید گفت جهان امروز تغییر کرده و نگاه ابرازی به بچهها و این که مومها و خمیرهایی هستند که باید به آنها شکل داد خود مصداقی از خشونت است.
تنها اعتماد به نفس آنان را باید تقویت و استعدادشان را کشف کرد و اجازه باید داد از زندگی لذت ببرند و با پرورش فکر و نیروی بدن خود مهارت بیاموزند؛ همان که «مونتهسوری» میگفت نه آن که در قالبهای طراحی شده شکل داده شوند. هر کودک یک انسان مستقل است که با دیگری تفاوت دارد و هیچ ضرورتی ندارد مسابقه بدهد و مقایسه شوند و مثل سربازخانه یک شکل و یک صدا باشند. کار گروهی یک بحث است و تربیت سربازخانهای و کشتن فردیت و ترساندن و مقایسه با هم یک بحث دیگر و دومی در دنیای توسعه یافته منسوخ شده است. حتی در خدمت اهداف توسعهای چه رسد به انگارههای ایدیولوژیک.
از این رو این گونه آثار صمد بیشتربه کارِ کارهای تحقیقی و تاریخی دربارۀ آموزش و پرورش می آید نه آن تمام رؤیاهای او به مثابۀ یافتۀ علمی الگو قرار گیرد. دغدغۀ عدالت البته فروکاستنی نیست اما نه با القای خشم و کین که از دو راه: یکی فرصت های برابر و دیگری رفع تبعیض.
9. نام صمد با «ارس» گره خورده و همین در اسطوره شدن و جاودانگی او بیتأثیر نیست. تعابیری چون «صمد به ارس پیوست» سبب شده هر بار نام «ارس» را می شنویم به یاد صمد هم بیفتیم.
10. مرگ صمد طبیعی بود اما باور نشد و سال ها دوست و همراه او - افسر دامپزشکی به نام حمزۀ فراهتی- به عنوان قاتلی که نقشۀ ساواک را به اجرا درآورد معرفی میشد تا این که نخستین بار مجلۀ آدینه از زبان او ماجرا را روشن کرد و بعدها خود او شرح مفصل آن را در کتاب خود آورد.
حمزۀ فراهتی در تابستان سال 1385 خاطرات خود را در کتابی به نام «از آن سالها و سالهای دیگر» در آلمان منتشر کرده و در آن به قضیه درگذشت صمد بهرنگی هم به طور کامل پرداخته است.
خلاصۀ ماجرا به نقل از کتاب او ( که سال پیش درگذشت) چنین است:
«حمزه فراهتی که دامپزشک ارتش بوده ماموریت میگیرد همه طول نوار مرزی شمال غرب ایران را پیموده و اسبان و استران پاسگاههای مرزی را معاینه و مایهکوبی کند. در آن دوران بسیاری از پاسگاههای مرزی ایران در آن ناحیه کوهستانی جاده ماشین رو نداشتند و تنها وسیله جابجایی اسب و قاطر بوده است.
وقتی بخش نخست این ماموریت در هوای دلکش و طبیعت بکر و زیبای کوهستانهای شمال شرق ایران، بسیار شاد و مفرح انجام می شود، دکتر فراهتی به سراغ دوستش بهروز حقی میرود که کوهنورد و طبیعتدوست بوده و از او دعوت میکند در بخش دوم ماموریت او را همراهی کند.
در روزی که بهروز حقی روبه روی «کتاب فروشی شمس» شهر تبریز برای دکتر فراهتی توضیح می داده نتوانسته برنامه های کاری خود را تغییر دهد، صمد بهرنگی اتفاقی سر می رسد و ابراز تمایل می کند دکتر را در این سفر همراهی کند.
دکتر می پذیرد و فردای آن روز سفرشان آغاز می شود. دو نفر دیگر نمی آیند و صمد و دکتر تنها می مانند.
روز هشتم شهریور به شوخی و خنده و سوارکاری می گذرد با آب تنی در ارس.
فردای آن روز نهم شهریور نوبت دومین پاسگاه می رسد که باید ویزیت میشده درست کنار ارس بوده است. بعد از ظهر کار دکتر تمام می شود و همراه صمد به آب می زنند. صمد اما چون شنا بلد نبوده با احتیاط در حاشیه رود حرکت میکرده است.
ساحل طرف ایران کم عمق و آرام و آن طرف عمیق و خروشان بود و فراهتی هنگام شنا ناگهان صدای صمد را می شنود که فریاد می زده می زده: «دکتر، دکتر». جریان آب صمد را به آن سوی خروشان رود کشانده بوده و صمد دست و پا می زد تا سرش را از آب بیرون نگاه دارد.
فراهتی می نویسد: تلاش کردم خلاف جهت رود شنا کنم و به طرف صمد بروم و مدام داد می زدم دست و پا بزن صمد، دست و پا بزن...
صمد یک بار دیگر «دکتر» را صدا می زند و بعد برای همیشه خاموش می شود. فریادهای این دو، پنج نفر سرباز پاسگاه را بیرون می کشد و آنها هم به آب می زنند تا کمک کنند اما جریان تند آب صمد را با خود برده بود.
به گفتۀ فراهتی این صحنه را غیر از او 5 سرباز پاسگاه شاهد بودند و «اگر شیر پاک خورده ای یکی از آنها را گیر بیاورد، تمام جریان را خواهند گفت. آنها خواهند گفت که چقدر در آن آب کور این ور و آن ور زدم. آنها خواهند گفت که در آخرین نفسها خودم را به پای رسان کنار رود رساندم.»
خبر به خانواده صمد می رسد و اسد بهرنگی و دوست شان کاظم سعادتی با دو نفر از شوهر خواهرهای صمد به محل می روند و جست و جو را آغاز می کنند تا اینکه در روز 12 شهریور چند کیلومتر پایین تر، پیکر بی جان او را پیدا می کنند.
ماهی سیاه کوچولو زندگی را در جریان آب میجُست و زندگی خالق آن را آب خروشان ارس گرفت.
آزادۀ اخلاقی که تصویر 17 واقعۀ تاریخی را بازسازی کرده یکی را هم به صمد بهرنگی اختصاص داده و اگر تاریخ آن را 12 شهریور 1347 قرار داده به خاطر آن است که جنازۀ آقا معلم را سه روز بعد پیدا کردند.
عصر ایران ؛ نهال موسوی - در چند روز گذشته خبر حذف رشته نمایش از هنرستان دخترانه سوره، وابسته به حوزه هنری جنجال زیادی در شبکه های اجتماعی بوجود آورد. علی الخصوص که این اتفاق با بازگشت به قدرت طالبان در افغانستان و استقرار دولت ابراهیم رئیسی همراه شد.
بسیاری این اقدام را به اولین تصمیم تیم رئیس جمهور جدید ارتباط دادند و از طرف دیگر مدام با استفاده از کلمه "طالبان" این اتفاق را در یک چارچوب رو به انحطاط طالبانی قرار دادند. فضا تا اندازهای سنگین شد که وزارت ارشاد طی اطلاعیهای رسمی حساب خودش را از حوزه هنری جدا کرد و تصریح نمود: « پیرو انتشار خبری مبنی بر حذف رشته تئاتر هنرستان دخترانه سوره ذکر این نکته ضروری است که هنرستانهای سوره زیر نظر حوزه هنری اداره میشود و سیاستهای جذب و پذیرش هنرجوی آن از سوی حوزه هنری وضع میشود و ارتباطی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندارد.»
با این وجود بازتاب این اتفاق و عکس العملهای به آن تا حدی زیاد شد که عاقبت روابط عمومی حوزه هنری مجبور به توضیح شد و حسام حسینی، مدیرکل ارتباطات و رسانه حوزه هنری در صفحه اینستاگرامیاش اینگونه نوشت:
«رفقا، اساتید و همکاران عزیز سلام، در خبرها آمده که هنرستان سوره ثبتنام دختران در رشته هنرهای نمایشی را ممنوع کرده! خب شما بهتر میدانید که ما فقط یک هنرستان داریم آنهم مخصوص دختران. پس خبری از تبعیض جنسیتی نیست. باز هم بهتر از من میدانید که در سلطه و سیطره کرونا آموزش تئاتر بیشتر از هر رشته دیگری پیچیده، پرخطر و دشوار شده و مسئولیتش بزرگتر از چیزی است که بتوان به عهده گرفت. گذشته از این با هزار احترام برای شور بچهها به تئاتر و دلسردیشان از این خبر، متأسفانه طی سالهای گذشته آمار ورود به رشته هنرهای نمایشی در دانشگاهها از میان هنرجوهای سوره خیلی خیلی کمتر از استاندارد بوده. این یعنی کار ما و کیفیت آموزش ما به اندازه انگیزه این بچهها خوب نبوده. حالا کرونا و ضعف کیفی ما باعث شده فرصتی پیدا کنیم برای فکر کردن دوباره و طراحی برای بهبود شرایط. یک تنفس کوتاه. خلاصه که ما طالبان نیستیم ...»
از سوی دیگر دانشآموزان و فارغالتحصیلان هنرستان سوره در مخالفت با این اقدام خطاب به محمدمهدی دادمان، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نامهای نوشته شد و بیش از ۵۰۰ نفر آن را امضا کردند. در متن این نامه و خطاب به رئیس حوزه هنری آمده است: «این روزها که تن بیجان تئاتر با چنگ و دندان برخی اهالی به سختی ایستاده و هنوز دخترانی بودند که به امید ساختن دوباره تئاتر، پس از شرایط سخت نقشه میکشیدند تا تمام زخمهای بدنه تئاتر را التیام بخشند، خبری تمام دانشآموزان سابق، فعلی و شاید آینده هنرستان سوره را در بهت فروبرد؛ «حذف رشته نمایش از هنرستان سوره دختران.»
موانع بسیاری بر سر راه دختران وجود دارد. خواهشمندیم ضربه محروم شدن از تحصیل در رشته اصیل نمایش را بر روح استعدادهای آینده که از ساختمان هنرستان سوره بیرون میآیند وارد نکنید. زحمات معلمان باسواد و زحمتکش، ناظمان دلسوز و مدیریت درست و بجای این هنرستان که بیش از ۲۰سال برای زنده نگه داشتن این رشته تلاش کردند را پایمال نکنید و بگذارید رشته نمایش همچنان مانند سالهای گذشته برای تحصیل آکادمیک هنرمندان آینده باقی بماند.
حذف رشته نمایش از هنرستان میتواند آغازی برای نابودی نمایش از دانشگاهها و در آیندهای نهچندان دور، حذف کلی آن از عرصه هنر کشور باشد، لذا ما، امضاکنندگان این کارزار، درخواست داریم از این اقدام جلوگیری کرده و مانع اجرایی شدن تصمیم حذف رشته نمایش از هنرستان سوره گردید. با تشکر.»
در طول سالیان از این گونه حذف موقت یا طلب یک تنفس کوتاه برای بهبود شرایط (به گفته مدیرکل ارتباطات و رسانه حوزه هنری) جامعه خاطرات خوبی ندارد زیرا که سالها قبل چنین حذفیاتی در رشتههای بازیگری و کارگردانی دانشگاه سوره هم اتفاق افتاده بود ، به یاد داریم که برخی شاخههای هنرهای نمایشی مانند تعزیه و هنرهای آیینی و سنتی در دانشگاهها حذف شدند و همچنین حذف رشته موسیقی از هنرستان موسیقی سوره را دیدهایم.
حال مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نقل از علی اکبر صفیپور - مدیرکل دفتر برنامهریزی و آموزشهای هنری معاونت هنری - با اعلام تحصیل تعداد 432 دانشآموز دختر در رشته نمایش در سراسر کشور گفته است:
صلاحالدین علامه زاده، پیشکسوت و چهره ماندگار هنر معرق در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
علامهزاده سال ۱۳۲۴ در بابل به دنیا آمد و سال ۱۳۵۳ در رشته مهندسی بهداشت از دانشکده بهداشت دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. وی از طریق یکی از دوستان خود با هنر معرق آشنا شد و تحت نظر اساتید آموزش دید. در ادامه بهعلت علاقه فراوان به این هنر تصمیم گرفت تدریس معرق را بهعنوان شغل اصلی خود برگزیند و شروع به آموزش علاقمندان و در کنار آن برگزاری نمایشگاههای متفاوت و فراوان در ایران و کشورهای مختلف کرد. علامهزاده از چهرههای ماندگار کشور بود و همکاری با سازمانهای هنری از جمله سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شاگردان بسیاری در حوزه هنر معرق در فرهنگسراهای تهران تربیت کرد.
از کارهای ماندگاری که این استاد فقید هنر معرق انجام داده، تعلیم هنر معرق به نابینایان جوان است، که آثار این هنرمندان نابینا تاکنون در نمایشگاههای متعددی به نمایش گذاشته شده است.
عصر ایران ؛ کاوه معینفر - آنجلینا جولی که تا کنون در هیچ شبکه اجتماعی فضای مجازی عضویت رسمی نداشت برای حمایت از مردم افغانستان به اینستاگرام پیوست.
آنجلینا جولی رکورد رسیدن به یک میلیون دنبالکننده که پیش از این در اختیار جنیفر آنیستون بود را در این حضور غافلگیرکننده شکست و در یک ساعت نخست بیش از یک میلیون و ۷۰۰ هزار دنبال کننده پیدا کرد. تا کنون به بیش از 5 میلیون نفر رسیده است. (کمتر از 24 ساعت)
این اخبار یک سلبریتی و سوپر استار جهانی است که از روز گذشته درباره او منتشر شده است، سلبریتی که در این برهه از زمان و تاریخ احساس مسئولیت کرده و هر آنچه از نظر خودش درست و مقدور است را انجام میدهد.
جولی علاوه بر کارهای سینماییاش، به خاطر تلاشهای بشردوستانهاش معروف است. او فعالیتهای مختلفی از جمله حفاظت، آموزش و حقوق زنان را ترویج میکند و به عنوان فرستاده ویژه کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان (UNHCR) همواره مشغول حمایت از پناهندگان در سراسر جهان بوده است.
او اولین مطلب خود در اینستاگرام را به نامه ای از یک دختر نوجوان افغان اختصاص داد که در آن ترس هایش از حقوق زنان در پی تحولات اخیر در این کشور صحبت کرده است. جولی در زیر این نامه نوشت: «این نامه ای است که از یک دختر نوجوان در افغانستان دریافت کردم. در حال حاضر ، مردم افغانستان توانایی برقراری ارتباط در رسانه های اجتماعی و ابراز آزادی خود را از دست دادهاند. بنابراین به اینستاگرام آمده ام تا داستان آنها و صدای کسانی را که در سراسر جهان برای حقوق اولیه انسانی خود مبارزه می کنند به اشتراک بگذارم».
در نامه منتشر شده، دختر نوجوان ذکر کرده است: « پیش از ورود طالبان او میتوانسته به محل کار و مدرسه برود و حقوقی داشته است. او ادامه داد: اما اکنون همه ما از آنها میترسیم و فکر میکنیم همه رویاهایمان از دست رفته است. برخی میگویند که طالبان عوض شده است اما من اینطور فکر نمیکنم چون آنها گذشته بسیار بدی دارند. فکر میکنم مدرسه من بسته شود و نگرانم که ما بیست سال به عقب بازگردیم و ما دوباره هیچ حق و حقوقی نداشته باشیم... ما دوباره آزادیهایمان را از دست داده و بار دیگر زندانی میشویم.»
جولی در بخش دیگری از مطلبش در واکنش به قدرت رسیدن دوباره طالبان و در حمایت از مردم افغانستان نوشته است: «بعد از صرف این همه پول و زمان، ریخته شدن خون و از دست رفتن زندگیها، اکنون به این نقطه رسیدهایم و درک این ناکامی تقریبا غیرممکن است. همچنین طرز برخورد با پناهجویان افغان که جزو توانمندترین مردمان جهان هستند، ناراحت کننده است. میدانم که اگر آنها ابزار و احترام داشتند، چقدر میتوانستند برای خودشان کار انجام دهند. من با زنان و دختران فراوانی ملاقات کردم که نه تنها آموزش میخواستند، بلکه برای آن میجنگیدند.»
در دو دهه گذشته آنجلینا جولی تقریبا در تمام نقاط دنیا از جمله افغانستان و سوریه با پناهندگان دیدار کرده است و علاوه بر کمک های نقدی، او دست این پناهجویان را در دست گرفته، با آن ها صحبت کرده و داستان این افراد رنج دیده را برای هرکس که میل شنیدن داشته باشد، تعریف کرده است.
البته جولی همواره هم متفاوت بوده است مثلا در تمام دنیا بازیگران و سلبریتیها تولیدات آرایشی بهداشتی با اسم و برند خود دارند تفاوت جولی با بقیه در اینجا بود که وقتی او محصولات خودش را با نام استایل جولی (Style Of Jolie) راه اندازی کرد، خیلی زود اعلام کرد تمامی سود این محصولات صرف اعمال خیریه خواهد شد.
زمانی که تقریبا تمام دنیا دربرابر اتفاقاتی که در میانمار برای اقلیت روهینگایی می افتاد، سکوت کرده بود آنجلینا جولی به بنگلادش سفر کرد تا از نزدیک با این مسئله آشنا شود. جولی در این سفر از محل اسکان بزرگترین جمعیت پناهنده دنیا در سال ۲۰۱۹ دیدن کرد وجهان را بخاطر عدم انجام فعالیت های ضروری برای جلوگیری از شروع این وضعیت، محکوم کرد. جولی در این سخنرانی افزود: «وحشتناک ترین جنبه آواره شدن مسلمانان روهینگایی اینجاست که این اوضاع کاملا قابل پیش بینی و پیش گیری بود.»
جهان امروز که در محاصره کرونا، رکود اقتصادی، انواع و اقسام اخبار ناامید کننده و ... قرار گرفته است را فقط با انسانیت و اقدامات انسانی می توان قابل تحمل تر کرد و این فعالیتهای آنجلینا جولی از این زمره است.
تمامی حقوق این محفوظ و متعلق به با تارنمای دیار فردوس می باشد.
طراحی و اجرا "یکان پرداز آسیا"