مراسم پایانی جایزه ادبی «الوند» با معرفی فرامرز سهدهی و محمدرضا ترکی به عنوان برگزیدگان این جایزه برگزار شد.
مراسم پایانی جایزه ادبی «الوند» شامگاه روز گذشته (پنجشنبه، هفتم شهریورماه) در موسسه آرمان هگمتان برگزار شد که در این مراسم فرامرز سه دهی در بخش «کتاب سال شعر» و محمدرضا ترکی در بخش «جایزه ویژه انجمن علمی نقد ادبی ایران» به همراه برگزیدگان بخش استانی این جایزه معرفی شدند.
در این مراسم که اجرای آن را علیرضا بهرامی، عضو هیات داوران جایزه «الوند» برعهده داشت، ابراهیم خدایار - استاد دانشگاه و رایزن فرهنگی پیشین ایران در تاجیکستان - به عنوان رییس انجمن علمی نقد ادبی ایران، در سخنانی گفت: وقتی هنرمندی احساس میکند حادثهای در درونش رخ داده که سزاوار انتقال از جهان ذهن به عین است، ناگزیر از ساختارهایی بهره میگیرد که فکر میکند میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. اینجاست که ذوق هنرمند با اجتماع گره میخورد. حال اگر شعر به عنوان محصول هنری بخواهد خود را از داوری دیگران دور نگه دارد، بعید نیست هیچگاه دیده نشود.
او افزود: اعطای تندیس ویژه انجمن نقد ادبی در کنار سایر جایزههای این جشنواره که با شاخصهای خودش و به صورت کاملا مستقل اما در دل نهاد دانشگاه در حال انجام است، در این راستا است که اگر انجمنهای علمی دانشگاهی در مسیر یادشده بتوانند به وظیفه ذاتیشان درست عمل کنند، مایه بخت و سعادت هستند.

سپس حسن گوهرپور - دبیر جایزه الوند - در سخنانی اظهار کرد: یکی از دلایل شکلگیری جایزه ادبی الوند این بود که پیوندی بین شاعران همدانی خارج از استان و شاعران استان برای میزبانی از شاعران سراسر کشور ایجاد کند، یکی از چشم اندازهای ما این بوده و خواهد بود و امید داریم این اتفاق شکل بگیرد. برای رسیدن به بخشی از این هدف در دوره دوم جایزه تلاش شد همگراییای بین شاعران استان همدان ایجاد شود، شکلگیری کمیته استانی یکی از گامهای مهم این اتفاق بود. کمیته استانی هم تصمیم گرفت بخش سوم جایزه با عنوان شاعر برگزیده استان را برنامهریزی کند.
او در ادامه با بیان اینکه همدان باید در عرصه ملی و از منظر برگزاری جوایز ادبی نام و آوازهای دیگر پیدا کند، گفت: جوایز بسیاری در سراسر کشور با موضوعات ادبی برگزار میشود، در همدان هم باید غیر از فعالیتهایی که نهادهای متولی فرهنگ انجام میدهند، بخش خصوصی هم دست به کار شده و بخشی از کار را جلو ببرد، ما در جایزه ادبی الوند در جایگاه بخش خصوصی داریم وظایف خود را برای استان و نقش آن در کشور انجام میدهیم.
این عضو انجمن علمی نقد ادبی خاطرنشان کرد: یکی از ویژگیهای جایزه ادبی الوند تنوع سلیقه هاست، همانگونه که در انتخابها ملاحظه میکنید، هر بخش با سلیقهای که در حوزه ادبیات دارد به شکل کاملا آزاد و مستقل، کتاب و شعر مورد نظر را انتخاب و معرفی کرده است. هیچ نهاد دیگری غیر از داوران در این انتخابها دست نداشته و نخواهد داشت.
گوهرپور در پایان با اشاره به تلاشهای داوران در هر سه بخش، از تلاشهای کمیته اجرایی جایزه، حامیان فرهنگی و همه همراهان آن تشکر کرد.

در پایان با حضور هیات داوران و جمعی از هنرمندان پیشکسوت همدانی چون حسن شیوا، احمد فتوت و علیرضا سهرابی، به همراه دکتر کارخانهای، -رییس جمعیت هلال احمر استان همدان - که سالن اجتماعات آن میزبانی مراسم پایانی را برعهده داشت ـ برگزیدگان دومین دوره جایزه الوند ـ که فعلا در شاخه شعر برگزار میشود ـ معرفی شدند.
فرامرز سه دهی با مجموعه شعر «فنجان شکسته در پاییز فروپاشی» از نشر آوای کلار به عنوان برگزیده تندیس «کتاب سال شعر» معرفی شد.
مسعود احمدی، ساجد فضلزاده و زهرا معماریانی با آثاری از نشرهای مروارید، نیماژ و حکمت کلمه، دیگر نامزدهای این بخش از جایزه ادبی الوند بودند.
همچنین محمدرضا ترکی با مجموعه شعر «سالهای بی ترانگی» از نشر شهرستان به عنوان برگزیده تندیس ویژه «انجمن نقد ادبی ایران» معرفی شد.
از حسنا محمدزاده با کتاب «پری روز» نیز در این بخش تقدیر شد.

برگزیدگان بخش استانی جایزه «الوند» نیز به این شرح معرفی شدند:
برگزیده تندیس: محسن جعفری از ملایر
لوح تقدیر: کمال امرایی از همدان و لیلا اوحدی از ملایر.
همچنین از حدیثه یاری به عنوان کم سنترین شرکت کننده جایزه به عنوان شاعر امید تقدیر شد.
داوران این دوره جایزه در بخش «انجمن علمی نقد ادبی ایران» و جایزه «کتاب سال» عبارت بودند از: ابراهیم خدایار، عیسی امن خانی، مرتضی بابک معین، محمود معتقدی، فرزاد آبادی برگزیده دور اول جایزه ادبی الوند - و علیرضا بهرامی.
در بخش استانی هم کمیته تصمیمگیری شامل محمد صارمی شهاب، حجت یحیوی، زهره بهنام، فرهاد وفایی بودند. ناصر صارمی، نجمه نظری، محمد صارمی شهاب، حجت یحیوی، زهره بهنام و فرهاد وفایی هم آثار را در دو مرحله داوری کردند.
در این مراسم جمعی از هنرمندان، شاعران و مدیران فرهنگی پیشین همدان از جمله امیرشهاب رضویان، فریاد ناصری و جوادی (مدیرکل پیشین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) حضور داشتند.
اجرای دونوازی موسیقی تار و تنبک توسط علیرضا میرزایی و مصطفی کریمی - از نوازندگان همدانی - بخش دیگری از این مراسم بود.
شعرخوانی فرامرز سه دهی - برگزیده تندیس جایزه «کتاب سال شعر الوند» که از بهبهان در این مراسم حضور یافته بود، پایان بخش این مراسم بود.



داریوش اسدزاده که آرزو داشت عمرش به یک قرن برسد، به آرزویش نرسید و در سن 96 سالگی درگذشت تا 80 سال خاطره از فرهنگ و هنر ایران را هم با خود ببرد.
به گزارش ایسنا، این بازیگر قدیمی که متولد سال 1302 بود، روز سوم شهریور در منزل خود درگذشت در حالی که دوست داشت به صد سالگی برسد.
او یک سال قبل در گفتوگویی با ایسنا به بهانه بزرگداشتی که قرار بود در جشن خانه سینما برایش برگزار شود، از خاطرات و دلمشغولیها و آرزوها و حسرتهایش گفته بود. اسدزاده آرزو کرده بود که ای کاش هنرمندانی که کارش را با آنها آغاز کرده هنوز هم بودند، اما حالا خود او هم دیگر نیست.
به بهانه درگذشت این بازیگر اخرین مصاحبهاش در ایسنا بازخوانی میشود:

"از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه میرفتم اما یک دفعه برگشت گفت: تو خجالت نمیکشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. پدرم دید به پایم نمیرسد و رفت خانه. اما وقتی من به خانه رسیدم در قفل بود و راهم نمیدهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و در را باز کرد. من با این وجود تئاتر را ادامه دادم..."
داریوش اسدزاده از هنرمندان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در سال ۱۳۰۳ در کرمانشاه به دنیا آمد اما اصالتا تهرانی است. پدرش در ارتش کار میکرده و فرزند بزرگ خانواده بوده؛ دو برادر و دو خواهر دارد و در پنج سالگی از کرمانشاه به تهران میآید.
"خانه سینما" در جشن سینمای ایران سال گذشته از این هنرمند تقدیر کرد، به همین بهانه ایسنا سال قبل به دیدار او در خانهاش رفت؛ آپارتمانی نسبتا قدیمی در محلهی «قیطریه» تهران.
با همسرش طاهرهخاتون میرزایی تنها بود و مشغول نوشتن کتابی درباره تاریخ تئاتر در اتاقش؛ اتاقی نسبتا کوچک اما پُر از کتاب و تقدیرنامه.
با داریوش اسدزاده درباره روزهای ابتدایی حضورش در تئاتر و سینما صحبت کردیم، از سختیهایی که تا به امروز کشیده و آرزویش برای اینکه کاش هنرمندانی که کارش را با آنها آغاز کرده هنوز هم بودند.
او جوانی را دورانی سخت و بدی میداند و معتقد است که کمتر کسی پیدا میشود که بتواند تصمیم درستی را برای آیندهاش بگیرد.
در ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا که در عصر یکی از روزهای تابستان با این هنرمند انجام شد را میخوانید:
* آقای اسدزاده، حدود ۸۰ سال است که شما در سینما و تئاتر فعالیت میکنید، در روزهای ابتدای کارتان، هیچوقت چنین روزی را پیش بینی میکردید؟
نه اصلا، در واقع هیچ کس نمیتواند آینده خود را پیشبینی کند. اما فکر نمیکردم تا به این اندازه در کار سینما و تئاتر پیشرفت کنیم با این وجود به نظرم هنوز هم کم است و جا دارد تا بیشتر از این جلو برویم.
*شما فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کردید...
بله. میتوان گفت ما از پایهگذاران تئاتر ایران بودیم که از بین آنها فقط من زنده هستم. به طور کلی من سینما را از سال ۱۳۲۷ و تئاتر را از سال ۱۳۲۰ شروع کردم. از افرادی که در آن زمان کار را با هم شروع کردیم، هیچ کدام فکرش را هم نمیکردیم که تا اینجا برسیم. زمانه خیلی فرق کرده است.
من در سال ۱۳۲۰ به هنرستان رفتم. علتش هم این بود که به کار تئاتر علاقه زیادی داشتم البته تئاتر حرفهای را خیلی خوب نمیشناختم و آن را از سیاه بازی شناخته بودم. یادم است که پدرم من را برای تماشای سیاهبازی میبرد و به این ترتیب این امر باعث علاقه و عشق من به تئاتر شد. وقتی هم که تحصیلاتم تمام شد و وارد هنرستان هنرپیشگی شدم پدرم خیلی با کارم مخالف بود، بالاخره با اصرارهای پی در پی و با وجود ناراحتی او، کار را ادامه دادم و جزو هنرپیشههای موفق روز هم شدم.
آن موقع وقتی از هنرستان بیرون آمدیم یگانه تئاتری بود به نام "تماشاخانه تهران" که وقتی سیدعلی نصر فوت کرد نام آنجا را تغییر دادند و به نام او گذاشتند. در ابتدا شاید ۱۰ تا ۱۵ نفر بودیم. کارهای کوچک انجام میدادیم و به این ترتیب ما را محک میزدند. در آن زمان دو دسته شدیم. عدهای قراردادی بودیم که ما را محضر میبردند و از ما امضا میگرفتند و یک قرارداد یکساله با ما بسته میشد و مثل کارمند اداره به ما حقوق پرداخت میکردند. یک عده هم شب مُزد بودند. در آن زمان یعنی اوایل دهه ۲۰ شرایط ما خوب بود زیرا میدانستیم سر ماه حدودا ۶۰ تومان حقوق به ما پرداخت میشود.
در تئاتر با افرادی مثل عبدالحسین نوشین و محمد علی جعفری و مصطفی اسکویی کار کردم. من ۳۰ سال در "تئاتر تهران" ماندم. از سیاه لشگری شروع کردم تا کارگردانی و نویسندگی هم پیش رفتم. در ابتدا دکور را رنگ میکردیم، زمین صحنه را هم تمیز میکردیم و هر کاری از دستمان بر میآمد انجام میدادیم. در واقع بعد از ظهرها سر تمرین میرفتیم، شب هم بعد از اجرا دکور را میساختیم و در این مسیر عشق بود که ما را به انجام این کار وا میداشت.
به هر جهت کار را از اینجا شروع کردیم و از هنرپیشههای اول آن زمان بودیم. تا سال ۱۳۲۷ که کار سینما برای من شروع شد. در همان سال ۲۷؛ دو کار انجام دادم که هم کارگردان و هم فیلمبردار از اقلیتهای مذهبی بودند. آخرین سینمایی من هم فیلمی به کارگردانی بهمن فرمان آرا بود و پیش از آن هم «۵۰ کیلو آلبالو» را بازی کرده بودم.
*قطعا رسیدن به جایگاهی در هنر کار سختی است و نیاز به مرارتها دارد، شما چگونه این مراحل را گذراندید؟
همانطور که گفتم پدرم مخالف کار من بود درست هم میگفت اما ما جوان بودیم و نمیتوانستیم آینده را پیش بینی کنیم، در ضمن به هنر هم عشق داشتیم. یک بار به تئاترم دعوتش کردم اما خوشش نیامد و سری تکان داد و رفت. تا جایی که میتوانست جلوی من را میگرفت اما عشق من به این کار بیشتر بود و یک بار هم به همین دلیل از خانه بیرونم کرد. من کار اداری هم داشتم و در وزارت دارایی کار میکردم، پست حساس و مهمی بود و همزمان با آن در تئاتر هم بودم. جوانی دوران بدی است، افراد کمی پیدا میشوند که بتوانند در آن زمان راهشان را درست انتخاب کنند.
من ویالون هم میزدم و به مدرسه موسیقی کشور رفتم اما علاقهام به تئاتر بیشتر بود و البته که پدرم میگفت "تو میخواهی مطرب شوی؟" به همین دلیل ویالونم را شکست. در واقع داستان اینگونه بود که روزی پدرم خانه نبود و داشتم تمرین میکردم. متوجه نشدم که به خانه آمده است، وقتی من را دید جلو آمد و همان شد که از خانه بیرونم کرد و برای مدتی خانه عمویم ماندم.
*به شهرت هم فکر میکردید؟
نه. البته چیز خوبی هم نیست. از دور جالب به نظر میرسد اما بعدش اذیت کننده است.
*آخرین باری که روی صحنه، تئاتر اجرا کردید به چه زمانی برمیگردد؟
آخرین حضورم روی صحنه تئاتر بر میگردد به پیش از انقلاب و از آن زمان به بعد دیگر در نمایشی بازی نکردم. ۱۰ سال ایران نبودم و وقتی هم که برگشتم دیگر تئاتر بازی نکردم و در سینما مشغول شدم البته قبل از آن هم در سینما بازی کرده بودم اما بعد از برگشتم دیگر روی صحنه نرفتم اما همچنان نام من در تئاتر هم هست.
*شما در این مدت در فیلمهای سینمایی یا حتی سریالها، هر چند در نقشهای کوتاه، حضور داشتید و بازی کردید، ولی چرا تئاتر را که تخصص شما هم در آن بود ادامه ندادید؟ آیا علت خاصی داشت؟
نه دلیل خاصی پشت این اتفاق وجود نداشت، بلکه بعد از برگشتنم به ایران، دیگر حال و حوصله تئاتر و تمرین کردن را نداشتم به همین دلیل دنبال آن نرفتم. در واقع سنام بالا رفته بود و از لازمه های تئاتر هم هر روز سر تمرین رفتن است که من دیگر توانش را نداشتم. اما به جای حضور روی صحنه، از سال ۱۳۲۰ به بعد تعدادی نمایشنامه خودم نوشته و یا ترجمه کرده بودم و آنها را برای چاپ گذاشتم که تعدادی از آنها هم چون مدت زمان زیادی از نگارش آن گذشته بود خراب یا گم شده بودند.
*بین تمام کارهایی که تاکنون انجام دادید، میتوانید بگویید کدامشان برایت خاطره انگیز شده است؟
تمام کارهایی که در آنها بازی کردم مثل بچه هایم هستند و نمیتوانم از بین آنها انتخاب کنم که کدام یک را بیشتر یا کمتر دوست دارم. کتابهایم هم همینطور هستند و برایم انتخاب یکی از آنها مشکل است. من عاشق و گرفتار این کار شدهام، اما الان دیگر نمیتوانم کار کنم، یعنی توانش را ندارم. عشق همیشه آدم را گرفتار و تا آخر عمر درگیر خودش میکند و الان هم کارم شده خواندن و نوشتن.
دلم میخواست از آدمهای قدیمی که باهم کار میکردیم و سینما و تئاتر را تا به این مرحله رساندیم هنوز هم بودند. ما همه با هم دوست بودیم و دوستیمان هم واقعی و حقیقی بود و هرچه زمان پیش رفته است از کیفیت این دوستیها کاسته شده است. همه از عشاق سینه چاک هنر بودند.
* شما به دلیل سالهای حضورتان در حوزههای مختلف هنری مانند تاریخ گویای تئاتر و سینمای ایران هستید!
بله و در این مدت هم سعی کردهام تا آن چیزهایی که به خاطر دارم را بنویسم و از آنها کتابی بنویسم.
*نقطه عطف و یا تاثیر گذارترین فرد در زندگی هنری یا شخصی شما چه کسی بوده؟
کارگردانان قدیمی تاثیر زیادی بر بر کار و سبک فعالیت من داشتند. با آقای فکری، حالتی، فضل الله بایگان که از نخبههای آن زمان و پایهگذار تئاتر بودند کار کردم. آنها افرادی صادق و بااطلاع بودند.
* از خاطراتتان از تئاتر نصر و تئاتر دهقان چیزی به یاد دارید؟
"تئاتر دهقان" سالن تابستانی "تماشاخانه تهران" بود که چون در آن زمان در فصل تابستان تهویه هوا در مراکزی مانند تماشاخانهها وجود نداشت تابستان که میشد تئاتر تعطیل بود زیرا سالن تابستانه نداشتیم. بنابراین یک هنرستان هنرپیشگی وجود داشت که بعد از مدتی آن را به تئاتر تبدیل کردیم و نام تماشاخانه تهران را بر آن گذاشتند. یعنی ضمیمه تماشاخانه تهران شد و زمانی که فردی به نام دهقان را کشتند نام آنجا را به تئاتر دهقان تغییر دادند. بنابر این تئاتر نصر هم سالن زمستانی بود.
*وضعیت سینما کنونی ایران را چطور میبینید؟
هنر گاهی سیر صعودی دارد و گاه هم نزول میکند. الان به نظر میرسد سینمای ما با افت زیادی روبرو شده است و شاید علت آن بودجه، انتخاب بازیگران یا حتی شعور و فهم کارگردان است. البته که داستان فیلم هم خیلی مهم است.
الان فیلمها سرهم بندی شده است و اوضاع و احوال خوبی ندارند و کارهای هنری را ضعیف میکنید. بنابر این میتوانم بگویم تئاتر موفقیت بالاتری داشته تا سینما تا کنون. میگویند تئاتر هم تنزل پیدا کرده، اما باز هم شرایطش بهتر از سینما است. تنها نکتهای که امروزه زیاد به چشم میخورد این است که بیشتر کارهایی که تا کنون من را دعوت کردهاند و به تماشای آنها نشستم ترجمه بودند در حالی که ما باید به کارهای تالیفی بهای بیشتری بدهیم.
با این وصف در زمان عبدالحسین نوشین، او کارهای بسیار خوبی از خارج از کشور ترجمه میکرد و کسی بود که تئاتر غرب را به ایران آورد اما بزرگترین عیبش این بود که هیچ کار ایرانی و سنتی نداشت. در صورتی که ما باید در این کار ایرانی و سنتی هم داشته باشیم.
*اگر بخواهیم سینمایی را که شما در دهه ۲۰ در آن فعالیت داشتید با اکنون مقایسه کنیم به چه نکاتی میتوان اشاره کرد؟
قطعا سینما و امکانات در اختیار هنرمندان و فیلمسازان تغییر زیادی کرده است. یادم است که برای اولین باری که به یک استودیو سینمایی رفتم با تعجب گفتم که "استودیو این است!" اینکه یک اتاق ساده با دو پروژکتور است. برای همین قهر کردم و از آنجا خارج شدم و گفتم "اگر فیلم این است من نمیخواهم در آن بازی کنم." یادش بخیر برای دکتر کوشا هم بود.
در ابتدای خیابان لالهزار یک سینما بود به نام «متروپل». طبقه هشتم آن اتاقی کوچک وجود داشت که مرا برای صحبت کردن درباره یک فیلم به آنجا دعوت کردند. از یکی از دوستانم پرسیدم اینجا کجاست؟ و او گفت که استودیو است دیگر! من هم گفتم اگر استودیو این است من نمیخواهم و میروم. بعدها دکتر کوشا استودیو بزرگی در جاده کرج درست کرد که فیلمهای زیادی هم در آن ساخته شد ولی نکته اینجاست که من همان روز اول، سینما به نظرم جالب نیامد.
سینمای آن زمان امکانات حالا را نداشت و در مقابل شرایط امروز صفر بود. یک دوربین وجود داشت و تعدادی عوامل که آنها هم سواد آکادمیک زیادی نداشتیم. به تدریج افراد تحصیلکردهای از خارج و حتی در ایران به این هنر وارد شدند و مطالب جدیدی را به سینما وارد کردند. تازه آن زمان بود که فهمیدیم سینما چه دردسرهایی دارد.
به خاطر دارم اولین فیلمی که من در سینما نگاه کردم در سال ۱۳۱۲ بود. فیلمی به نام «دختر لُر». آن را در سینما «مایاک» که سر لالهزار قرار داشت، دیدم. به نظرم عالی بود. اما وقتی خودم وارد کار شدم فهمیدم که چقدر بازیگران و عوامل آن سختی کشیدند.
*وضعیت بیمه یا حقوق شما به عنوان یکی از پیشکسوتان هنری به چه صورتی است؟
ما حقوق بازنشستگی نداریم اما اعضای خانه سینما بیمه هستند. البته کسانی که درجه دکترا از وزارت ارشاد گرفتهاند مانند من یک حقوق جزئی دریافت میکنند اما این برای همه که نیست!
*اگر الان به شما برای اجرای تئاتر و یا بازی در سینما پیشنهادی شود میپذیرید؟
نه دیگر نمیتوانم و از این بابت خیلی ناراحتم. پیشنهادی داشتم اما قبول نکردهام. دیگر آن جوانی و قدرت نیست اما خدا را شکر میکنم که تا کنون مرا زنده نگهداشته است.
*آقای اسدزاده، قرار است خانه سینما از شما به عنوان یکی از پیشکسوتان سینمایی و برای سالها فعالیتتان تقدیر کند. اگر بخواهید لوحی که به شما داده میشود را به صورت نمادین به شخص دیگری اهدا کنید، او چه کسی خواهد بود؟
کاری که خانه سینما میخواهد انجام دهد بسیار جالب است و از آنها تشکر میکنم که برای قدیمیهای مثل ما احترام قائل هستند. من خودم حدود ۱۰ سال در خانه سینما به دلیل مسئولیتهایی مانند ریاست انجمن بازیگران و یا عضویت در هیأت مدیره رفت و آمد داشتم به همین دلیل میدانم که چقدر کارشان سنگین و سخت است. اما من هیچ وقت چنین کاری را نخواهم کرد که هدیهای که به من داده میشود را به شخص دیگری بدهم زیرا که به نظرم تصمیم درستی نیست. من اینگونه فکر میکنم که وقتی یک سازمانی از فردی به هر دلیل تقدیر میکند باید آن را بپذیریم و اگر بخواهیم آن را به کسی دیگر بدهیم یعنی من لیاقت آن را نداشتم یا حتی این برایم کم بوده است.
*به عنوان قسمت پایانی مصاحبه، برایمان یکی از خاطراتتان در تئاتر را میگویید؟
وقتی در تئاتر عنوانی پیدا کرده بودم و رول اول بازی میکردم پدرم را دعوت کردم تا به تماشای نمایش ما بیاید. نمایش تقریبا کمدی بود گاهی پیش میآمد که از شدت خنده مردم پردهها را میکشیدند تا بعد که سکوت شد دوباره نمایش ادامه پیدا کند.
صندلی اول را برای پدرم رزرو کردم و با خوشحالی دعوتش کردم تا کسی که اینقدر مخالف کار من بود، بیاید و ببیند که فرد موفقی شدهام. نمایش تمام شد و همه مخاطبان رفته بودند، گریمم را پاک کردم، لباسم را عوض کردم و به پیشش رفتم. نگاه غضب آلودی به من کرد و رفت...
من فهمیدم که عصبانی است اما نمیدانستم چرا. از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه میرفتم اما یک دفعه برگشت گفت تو خجالت نمیکشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. خلاصه دید به پایم نمیرسد و رفت خانه. وقتی من به خانه رسیدم دیدم در قفل است و راهم نمیدهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و درب را باز کرد و من را به خانه راه داد و به این صورت من همچنان تئاتر را ادامه دادم...

سی و دومین نمایشگاه ملی صنایع دستی ایران در حالی این روزها در تهران برپاست که نارضایتی بسیاری از هنرمندان و صنعتگران شرکتکننده را به همراه داشته است. به گفته برخی از این صنعتگران حضور در این نمایشگاه نه تنها سودآوری نداشته، بلکه ضررآفرین نیز بوده است.
به گزارش ایسنا، سی و دومین نمایشگاه صنایع دستی از روز یکشنبه (سوم شهریور ماه) در محل نمایشگاههای بینالمللی تهران افتتاح شد و تا روز شنبه (۹ شهریور ماه) ادامه دارد. این نمایشگاه که متشکل از ۴ سالن است، میزبان صنعتگران استانهای مختلف کشور است که هر کدام از آنها با انگیزه معرفی و فروش محصولاتشان در آن شرکت کردهاند.
در این میان اما آنچه بیش از همه در نمایشگاه صنایع دستی امسال جلب توجه میکند، تفاوت چشمگیر میان سالن اصلی (۸ و۹) با سایر سالنها است. سالن اول که در اختیار افرادی قرار گرفته که تمایل به غرفهسازی داشتهاند و بیشتر جنبه فروشگاهی دارد، از نظر امکانات و نورپردازی با سایر سالنها قابل قیاس نیست.
همین امر موجب شده است که میزان بازدیدکنندههای سالن اصلی نسبت به سالنهای دیگر متفاوت باشد؛ موضوعی که منجر به نارضایتی هنرمندان و صنعتگرانی شده است که میگویند تفاوت میان سالنهای نمایشگاه از تعداد بازدیدکنندهها کاسته و طبیعتا میزان فروش آنها نیز کاهش پیدا کرده است.
در همین راستا، خبرنگار ایسنا در گفتوگو با برخی از هنرمندان و صنعتگران هنرهای سنتی ایران که در این نمایشگاه حضور دارند، نظر آنها را درباره وضعیت نمایشگاه صنایع دستی امسال جویا شده است.

امسال نمایشگاه راضیکننده نبود
یکی از مسئولان غرفه استان کرمان در سالن ۸ و ۹ درباره وضعیت نمایشگاه میگوید: چند روز اول که خیلی خلوت بود و فکر میکنم یکی از دلایل این موضوع ساعت نمایشگاه است که ساعت ۶ عصر تمام میشود. در مجموع نمایشگاه امسال نسبت به سالهای گذشته خیلی خلوتتر است و آنطور که باید راضیکننده نیست. البته امسال طراحی غرفهها در سالن اول خیلی بهتر شده است.
او ادامه میدهد: در سالهای اخیر برای حضور در نمایشگاه باید هزینهای را پرداخت کنیم که در گذشته اینچنین نبود. در این میان فروشی هم که امسال در نمایشگاه داشتیم نسبت به سالهای گذشته اصلا خوب نیست.
تعداد نمایشگاههای صنایعدستی افزایش پیدا کند
خانمی که صنایع دستی استان لرستان در همین سالن عرضه کرده است، نیز میگوید: کاش این نمایشگاه در طول سال بیشتر برگزار شود و کرایه هم نگیرند برای صنایع دستی کشور خیلی خوب است. صنایع دستی درآمد آنچنانی ندارد، اما اگر رونق داشته باشد برای یک خانواده متوسط خوب است. این نمایشگاهها باید حداقل هر ماه یا دو ماه یک بار برگزار شود تا به تولیدکنندگان و هنرمندان کمک شود.
او اظهار میکند که در استان نیز فروش دارم، اما خود طبیعتا در نمایشگاه محصولات خیلی راحتتر و سریعتر به فروش میرسد.

نمایشگاه فرش، نمایشگاه صنایع دستی را تحت شعاع قرار داده است
همچنین یکی از مسئولان غرفه خراسان جنوبی نیز از کاهش فروش محصولات خود در نمایشگاه صنایع دستی امسال گله میکند و میگوید: علت دقیق این موضوع را نمیدانم اما شاید به کوچک بودن غرفهای که در اختیار داریم مربوط باشد. همچنین امسال تعداد سالنها و راهروها زیاد است و به همین خاطر هم بازدیکنندگان خسته میشوند و نمیتوانند تمام غرفهها را ببینند. ساعت کاری نمایشگاه هم اصلا خوب نیست و در طول هفته افرادی که کارمند هستند فرصت نمیکنند که از نمایشگاه بازدید کنند.
او با بیان اینکه فکر میکنم امسال ۹۰ درصد غرفهها امسال با مشکل فروش مواجه هستند، به اهمیت تبلیغات در برگزاری نمایشگاه صنایع دستی اشاره و اضافه میکند: فکر نمیکنم تبلیغات آنچنانی صورت گرفته باشد. از طرفی دیگر برگزاری نمایشگاه فرش به صورت همزمان باعث شده است که نمایشگاه صنایع دستی تحت شعاع قرار بگیرد.
بازدیدکننده مطلوب، اما فروش کم!
یکی از مسئولان غرفهای که محصولات استان کهکلویه و بویراحمد را عرضه کرده است، میگوید: تعداد بازدید کنندهها نسبتا خوب است، ولی متاسفانه وضعیت فروش اصلا خوب نیست. قیمتها همان همان قیمتهایی است که سازمان میراث فرهنگی انتخاب کرده است. البته برگزاری نمایشگاه در مجموع اتفاق خوبی است، چون حداقل مردم کارهای ما را میبینند.
او یادآور میشود: سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید از هنرمندان و صنعتگران حمایت کند. هنرمندانی که خودشان هزینه و در این نمایشگاه شرکت میکنند باید پشتوانهای داشته باشند که اگر محصولاتشان به فروش نرسید، حداقل با ناامیدی به استان خودشان بازنگردند و اگر سود نمیکنیم حداقل ضرر هم نکنیم.

خودمان تولید میکنیم و خودمان هم دنبال مشتری هستیم!
یکی از مسئولان غرفه قشم در سی و دومین نمایشگاه صنایع دستی نیز از وضعیت فروش محصولات خود راضی نیست و در این زمینه عنوان میکند: ما امسال برای اولین بار هنر سنتی قشم را روی چرم پیاده کردیم، ولی متاسفانه فروش خوبی نداشتهایم. ساعت بازدید هم اصلا مناسب نیست و به همین خاطر تعداد بازدیدکنندگان بسیار کم است.
او میگوید: سازمان صنایع دستی باید به ما هنرمندان و صنعتگران کمک کند تا محصولاتمان را تبلیغ کنیم و به نمایش بگذاریم. اگر فروشگاهی در استان وجود داشته باشد که محصولات ما را عرضه کند یا ما را به جایی معرفی کنند که محصولاتمان را به فروش برسانند، وضعیت صنایع دستی نیز رونق پیدا خواهد کرد. الان ما خودمان تولید میکنیم و خودمان هم به دنبال مشتری هستیم.
بیشتر ضرر کردهایم تا سود!
مسئول غرفه استان یزد در سالنهای ۱۰ و ۱۱ نیز درباره شرایط نمایشگاه امسال میگوید: امسال وضعیت فروش خیلی بد بود. وضعیت بازدیدکنندههای سالنهای ۸ و ۹ به نسبت بهتر بود، اما در در سالنهای دیگر وضعیت خوبی وجود ندارد. در حالی که صنعتگران بسیار زحمت کشیده بودند و منتظر بودند که محصولاتشان را در نمایشگاه صنایع دستی تهران ارائه کنند.همه ما هزینه کردیم اما حتی هزینه غرفه را هم هنوز به دست نیاوردهایم.
او اظهار میکند: در سالن اول بیشتر شرکتها هستند و مخصوص کسانی است که غرفهسازی کردهاند. اما وضعیت سالنهای دیگر اصلا خوب نیست و مشکل نورپردازی و بازدیدکننده وجود دارد. این نکته را هم در نظر داشته باشید که کلیه هزینههای شرکت در نمایشگاه از اجاره غرفه گرفته تا ایاب و ذهاب، اسکان و باربری و نورپردازی و چیدمان غرفه بر عهده خودمان است و این در حالی است که هنوز فروش ما به اندازه هزینههایی که کردیم، نرسیده است. در واقع بیشتر ضرر کردهایم.

دیگر در نمایشگاه صنایع دستی شرکت نمیکنم
یکی از مسئولین غرفهای که محصولات استان کرمانشاه را در همین سالن عرضه کرده است، درباره نمایشگاه امسال صنایع دستی میگوید: وضعیت نمایشگاه امسال اصلا خوب نیست و این آخرین باری است که شرکت میکنم. وضعیت غرفهبندیها اینقدر بد است که حتی بازدیدکنندهها از روی آدرس هم نمیتوانند غرفهها را در سالن ۱۰ و ۱۱ پیدا کنند. در مجموع اصلا از وضعیت امسال نمایشگاه راضی نیستم. امسال سال رونق ملی بود، اما هیچ کمکی به هنرمندان نمیشود.
او اظهار کرد: درست است که قیمت غرفه در سالن اول بیشتر است، اما هنرمندان حق داشتند که بدانند و خودشان انتخاب کنند. سه روز قبل از نمایشگاه برای ما پیام آمد که سالن ۸ و ۹ به دلیل غرفهسازی بسته است و شما میتوانید در سایر سالنها شرکت کنید. من ۶ سال است که به صورت مرتب در نمایشگاه شرکت میکنم، اما به ما هیچ اطلاعی داده نشده است. من ۳ میلیون تومان برای شرکت در نمایشگاه هزینه کردم، اما هنوز این میزان فروش نداشتهام!
تعداد بازدیدکنندهها کافی نیست!
یکی از مسئولان غرفه استان مرکزی در سالن ۱۲ و ۱۳، در این زمینه اظهار می کند: متاسفانه امسال سالن اول که سالن اصلی نمایشگاه است بیشتر در اختیار شرکتها قرار گرفته است و طبیعتا بازدیدکننده هم در همان سالن خرید میکند و بر میگردد. در نتیجه میزان بازدیدکنندهها سالنهای دیگر بسیار کم شده است. فکر میکنم اگر بازدیدکننده داشته باشیم حضور در نمایشگاه برایمان سوددهی خواهد داشت، اما متاسفانه تعداد بازدیدکنندهها کافی نیست.

برنامهریزی و مدیریت نمایشگاه ضعیف است
همچنین یکی از مسئولان غرفه استان همدان در سالن ۱۲ و ۱۳ نیز که وضعیت امسال نمایشگاه ناراضی است، یادآور میشود: یکی از اصلیترین مشکلات نمایشگاه امسال این است که محصولات سنتی استانهای مختلف توسط شرکتهای مختلف در سالن اصلی نمایشگاه عرضه شده است. به عنوان مثال سفال هنر استان همدان است، اما شما میتوانید سفالهایی با کیفیت پایینتر را در غرفههایی پیدا کنید که هیچ نسبتی با این هنر ندارند.
او با بیان اینکه «امسال برنامهریزی و مدیریت نمایشگاه بسیار ضعیف بود»، میگوید: پیش از این نمایشگاه، نمایشگاه عشایر برگزار شده بود که آنها نیز محصولات و صنایع خود را برای فروش آورده بودند. طبیعی است که بعد از آن نمایشگاه نباید سریعا نمایشگاه صنایع دستی برگزار میشد؛ چراکه مردم تا اندازهای خریدهایشان را انجام داده بودند و دیگر نیازی نمیدیدند که در این نمایشگاه نیز شرکت کنند.
انتهای پیام
عصر ایران ؛ نهال موسوی - فیلم «دختر شیطان» قربان محمدپور بر روی پرده سینماهای ایران است و با وجود آنکه کارگردان فیلم بر اساس همان فرمول فیلم قبلی خودش «سلام بمبئی» این فیلم را هم ساخته است (لوکیشن فیلم در هند است، استفاده از بازیگر زن هندی در نقش اول زن، داستانی هندی-ایرانی و ... ) اما فیلم به فروش چندانی دست نیافته است.
«دختر شیطان» اگرچه فرصت اکران نوروزی را از دست داد اما فرصت طلایی اکران عید فطر نصیبش شد و با وجود این نه تنها موفقیت تجاری «سلام بمبئی» برای این فیلم تکرار نشد بلکه عملاً «دختر شیطان» با شکست در گیشه مواجه شده است.
قربان محمدپور مصاحبهای با روزنامه ایران داشته و در آن نفروختن فیلم را به زمان اکران آن ارتباط داده و گفته است: «اگر فیلم در پاییز و زمستان اکران میشد، مُرده «دختر شیطان» از «سلام بمبئی» هم بیشتر میفروخت چون فیلم جذابی است و مخاطب را از سالن سینما راضی روانه خانه میکند، لودگی و لوسبازیهای معمول را ندارد و قصهاش جذاب است. ما در انتخاب زمان اکران فیلم اشتباه کردیم و تاوان آن را هم پرداختیم.»
در بخشی دیگر از مصاحبه هم گفته است: «ما توان رقابت نداشتیم. معمولاً خانوادههای ایرانی در هر فصل اکران یک فیلم میبینند که با وجود این فیلم ها قطعاً انتخاب اول شان «دختر شیطان» نبود.
[...] اکران عید فطر بعد از نوروز بهترین فرصت اکران است اما همزمان با اکران فیلمهایی مثل «سرخپوست» و «شبی که ماه کامل» شد» که علاوه بر موفقیت در جشنواره، تبلیغات وسیعی داشتند و همراه با تیزرهای تلویزیونی، تمام در و دیوارهای شهر از بیلبوردهای تبلیغاتی این فیلم پر بود، باعث شد نتوانیم موفقیت فروش «سلام بمبئی» را تکرار کنیم.»
اگرچه تیم سازنده دختر شیطان در زمان تولید و اکران فیلم از انواع جنجالهای تبلیغاتی استفاده کردند مانند بازی شادمهر عقیلی در فیلم، تهدید کارگردان به پایین کشیدن آن از پرده سینماها، مطرح ساختن حمله رباتهای اینستاگرامی، جریانات مافیای اکران و ... باید به محمدپور نکتهای را گوشزد کرد و آن اینکه نفروختن یک فیلم دلایل متعددی میتواند داشته باشد اما قطعا اصلیترین دلیل خود فیلم است نه تبلیغات، نه فیلمهای همزمان اکران شده، نه زمان اکران و ...
مشکل بزرگ «دختر شیطان» ساده پنداری در تمام اجزا آن است.
فیلم «دختر شیطان» به لحاظ قصه و داستان بسیار کلیشهای، قابل پیشبینی و حتی دِمُده (زمان گذشته) است که برای مخاطب امروزی هیچ جذابیتی ندارد و واقعا قابلیت و توانایی 95 دقیقه به دنبال خود کشیدن مخاطب را ندارد.
علاوه بر آن بازیگران فیلم و نقش آفرینی آنها در هر فیلمی یک عامل بسیار مهم است که در دختر شیطان مخاطب هیچ گونه همراهی با بازیگران فیلم نمیکند. نه حمید فرخنژاد، نه ایشا گوپتا و نه محمدرضا شریفینیا و ...
اساسا فضای فیلم به گونهای است که مخاطب مدام از آن فاصله میگیرد، از انگلیسی حرف زدن فرخنژاد گرفته تا بازی بازیگر نقش اول زن (ایشا گوپتا) و صحنههایی که با استفاده از جلوه های ویژه بسیار ابتدایی ساخته شده است.
امروز در سینمای ایران به لحاظ فنی و استفاده درست از فیلمبرداری، نور پردازی، جلوههای ویژه رایانهای و ... به سطح استانداردی رسیدهایم که این موارد تکنیکی در فیلم دختر شیطان بیشتر در حد کاریکاتوری از آنچه که باید باشد، خود را نشان میدهد.
مورد دیگری که بیننده از دیدن فیلمی چون دختر شیطان سرخورده میشود این حجم از ساده انگاری در باره مخاطب فیلم است، بردن فیلم به فضای کشور هندوستان و رقص و آواز دسته جمعی، لباسهای رنگارنگ و ... دلیل بر این نیست که دیگر کار را تمام شده دانست و فیلمنامه را تا این اندازه کودکانه نوشت و در مابقی اجزا فیلم هم تا این حد اصطلاحا بزن در رویی کار کرد.
شاید این توهم ناشی از فروش بالای فیلم سلام بمبئی است که باعث شده محمدپور تمام دلایل این فروش را مرتبط به هندوستان و اتفاقات وابسته به سینمای هند دانسته و همین عامل را به تنهایی برای موفقیت فیلمش کافی میدانست.
به قربان محمدپور باید توصیه کرد به جای دلایل فرامتنی و خارج از فیلم به خود فیلم برگردد و برای آگاهی از واقعیت نظر مخاطب به بخش نظرات سایتهای معتبری که وجود دارد مراجعه کند و دیدگاه مخاطبان و رای و نظرشان درباره فیلم را مطالعه کند.
قطعا وقتی 90 درصد نقدها و نظرات به مسائل و مشکلات خود فیلم میپردازد دیگر نمیتوان عدم موفقیت و مشکلات فیلم را به مسائلی مانند تبلیغات کم، مافیای اکران، زمان اکران و ... نسبت داد اگرچه باز تاکید میکنم این موارد هم در فروش هر فیلمی تاثیر گذار است اما ریشه اصلی خود فیلم است.
پیام مهمی که این اتفاق برای سینمای ایران دارد این است وقتی که در سبد سینمای ایران فیلمهای استاندارد و متنوعی وجود داشته باشد خود به خود فیلمهایی که از واقعیت سینما فاصله دارند حذف خواهند شد و این اتفاق فرخندهای است.
اردوهای تیم ملی روئینگ برای حضور در مسابقات کسب سهمیه المپیک در حال پیگیری است. ملیپوشان روئینگ مردان زیر نظر افشین فرزام و ملیپوشان بانوان زیر نظر سولماز عباسی تمرینات خود را پیگیری میکنند.
نازنین رحمانی که در مسابقات قهرمانی آسیا و بازیهای آسیایی مدالهای رنگارنگی را در کارنامه دارد مدتی پیش به دلیل برخی از مسائل از دنیای قهرمانی خداحافظی کرده بود اما دوری وی از قایقرانی مدت زیادی طول نکشید و رحمانی دوباره به آب زد.
وی در گفتوگو با فارس در این باره گفت: به خاطر یکسری از مسائل از قایقرانی خداحافظی کردم و اصلا قرار نبود برگردم اما به خاطر صحبتهایی که رئیس فدراسیون و رئیس هیات قایقرانی استانمان داشتند تصمیم گرفتم دوباره قایقرانی را دنبال کنم.
دوری وی از دنیای قهرمانی 2 هفته بود.
، در جریان کاپ جهانی بسکتبال 3 نفره که به میزبانی آمستردام برگزار شده بود، شادی عبدالوند موفق شد مدال برنز مهارتهای انفرادی را کسب کند.
وی در گفتوگو با فارس در این باره اظهار داشت: نمیدانستم انتخاب شدهام و خوشحالم از این شرایط سربلند بیرون آمدم. در این مسابقات 20 تیم حضور داشتند و من در گروهبندی خودمان موفق شدم صعود کنم. در ادامه حریفانی از ایتالیا، فرانسه و آندورا را پیش رو داشتم. حریف ایتالیایی بازیکن ارزشمند جام جهانی 2018 بود. بازیکن آندورا نیز عنوان قهرمانی را داشت که من موفق شدم در این دوره مدال برنز را کسب کنم. ما از نظر تکنیکی چیزی از حریفان کم نداریم بلکه احتیاج به تجربه و مسابقه بیشتر داریم.
عبدالوند درباره رقابتهای کاپ جهانی، عنوان کرد: ما در این مسابقات مقابل مغولستان به برتری رسیدیم که برد ارزشمندی بود. تازه 2 سال است که وارد این رشته شدهایم در حالی که کشورهای دیگر سالهاست کار میکنند و در رقابتهای زیادی حضور دارند. بیشتر از ما تمرین میکنند و در تورنمنتهای بینالمللی شرکت دارند به همین دلیل نمیتوان مقایسهای انجام داد. در این 2 سال پیشرفت ما هم خوب بوده است. اگر امسال یک برد داشتیم سالهای دیگر بردهای بیشتری خواهیم داشت.
بازیکن تیم ملی بسکتبال بانوان ایران همچنین درباره تمرینات تیم 5 نفره، گفت: ما برای مسابقات کاپ آسیا به میزبانی فیلیپین آماده میشویم. دور جدید تمرینات ما در انزلی پیگیری خواهد شد. امیدوارم بتوانیم در این مسابقات با ارائه بازیهای خوب به سطح A صعود کنیم.
به گزارش خبرگزاری فارس، آنجلیک کربر تنیسور مطرح بانوان جهان درباره رویارویی با سرنا ویلیامز در مسابقات ویبملدون، گفت: چیزی که الان مهم به شمار میرود دیدار نخست است. مسابقه دوم، سوم و چهارم چیست؟ الان اصلا این موضوع مهم نیست. برای من مهمترین چیز بازی نخست است بعد از آن روز به روز جلو میروم.
وی افزود: هر اتفاقی به ویژه در گرنداسلم ممکن است رخ دهد. البته همیشه رقیبان سخت وجود دارند و اگر شما میخواهید به عنوان قهرمانی برسید باید همه آنها را شکست دهید.
کربر تنیسور مطرح آلمان با اشاره به حضور سرنا ویلیامز در مسابقات ویمبلدون، خاطرنشان کرد: برای من سرنا یکی از بهترین تنیسورهای جهان و قهرمان است. ببینید چطور هنوز مسابقه میدهد و تلاش میکند بهترین بازیهایش را انجام دهد. ویلیامز یکی از سختترین حریفان است.
کربر یادآور شد: سرنا ویلیامز ورزشکار باتجربهای است و تلاش میکند بهترین مسابقات را داشته باشد. نسل جدید هم در تنیس رشد میکند اما برای من هنوز سرنا بهترین است.
معاون میراثفرهنگی سازمان میراثفرهنگی و گردشگری میگوید: هنوز برای آغاز مرمتهای اضطراری بناهای تاریخی که از بارانهای سیلآسا آسیبدیدهاند اعتباری دریافت نکردهایم، اما با وجود همه تنگناها، تا جایی که در توانمان است، کارهایی را انجام میدهیم.
محمدحسن طالبیان در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: هنوز از ستاد بحران اعتباری به ما ندادند، از سوی دیگر اعتبارات «بند ز» را نیز برای میراثفرهنگی حذف کردهاند و با وجود اعتراضهای زیادی که کردهایم هر چند به برخی دستگاهها برگردانده شده، اما این اعتبارات به میراث فرهنگی برگردانده نشد و فقط اعلام شد که مناطق مختلف از ستاد بحرانِ استانها تقاضا کنند، که به همه ستاد بحرانها اعلام شده و آنها نیز اعتبار مورد نیاز را در ردیفهای بودجه گذاشتهاند، اما به نظر میرسد با توجه به اولویتهای مدنظر خود، مانند اموال مردم و کشاورزی و دیگر موارد، هنوز نوبت میراثفرهنگی نشده است.
او با تاکید بر اینکه سازمان میراثفرهنگی با وجودِ همه تنگناها و نبود اعتبار، اقدامات اضطراری را تا حد توان در مناطق مختلف آغاز کرده و استادکاران در آن مناطق حضور دارند، ادامه میدهد: از سوی دیگر نیاز به مرمت اضطراری برخی از آثار آسیبدیده باید زودتر انجام میشد که برای حفظ آنها این کار نیز انجام شد. در حال حاضر نیز منتظریم تا امسال بخشی از اعتبارات را دستکم از ستاد بحران گرفته و هزینه کنیم.
او با بیان اینکه نیاز است تا ستاد بحران در استانهای خوزستان، لرستان و گلستان برای این کار بودجه بگذارند، میافزاید: از نظر ما هویت و فرهنگِ افراد کم از اموال مردم نیست. اگر این کارها انجام نشود، حتما آیندگان به ما اعتراض میکنند، بنابراین ما به سرعت باید به این موارد رسیدگی کنیم.
وی با اشاره به اینکه هنوز نمیتوان درصدی برای انجام مرمتهای مورد نیاز در محوطههای تاریخی آسیبدیده بیان کرد، ادامه میدهد: در نقاطی که وضعیت خطرناکی داشتهاند مانند پایه «پل کشکان» سعی کردیم با فروکش کردن آب، بندهایی زده و آب را انحراف دهیم، اما این پایه پل نیز نیازمند استحکامبخشی و مستندنگاری است.
طالبیان همچنین از اعلام آمادگی یونسکو و دستگاههای جهانی برای کمک به آسیبدیدگان سیل فروردین امسال خبر میدهد و میگوید: احتمالا این دستگاهها در طول روزهای آینده با مسوولان ایرانی جلساتی برگزار میکنند که نماینده سازمان میراثفرهنگی نیز در آن حضور دارد.
او با بیان اینکه مهم است که ستادهای بحران به درخواستها برای اعتبارهای مورد نیاز اهمیت دهند، اضافه میکند: سیل در برخی از مناطق زندگی مردم را به طور کامل نابود کرد، اما استقرارهای تاریخی به آن معنا که زندگی مردم را تخریب کرده باشد، از بین نرفتهاند. آثار تاریخی بیش از اینکه از سیل آسیب ببینند، از نظر بارندگی شدید از بین رفتند.
معاون میراثفرهنگی درباره اعلام هشدارهای جدید اداره هواشناسی مبنی بر احتمال وقوع مجدد سیلاب در برخی از مناطق جنوبی و شمالی کشور، بیان میکند: به استانهای در معرض خطر هشدار میدهیم که باید ناودانها و وضعیت بناهای مختلف تاریخی چک شود و راه آبها باز شوند. در اجلاس ثبت میراث ناملموس در استان اردبیل نیز اعلام کردیم همه استانها باید با یکدیگر همکاری تنگاتنگ داشته باشند تا این بحرانها را از سر بگذرانیم.
در آخرین اظهارنظرهای مطرحشده توسط طالبیان درباره آخرین اقداماتی که باید برای پیدا کردن راه حل مناسب برای وضعیت آثار تاریخی استانهای درگیر سیل انجام داد، وی «بند ز» را راهکار آزادسازی حریم سازههای آبی شوشتر اعلام کرده بود.
به گزارش ایسنا، در بند "ز" ماده ۱۱۷ برنامه چهارم توسعه کشور نوشته شده است: «به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اجازه داده میشود به منظور اعطای مجوز کاربری و بهرهبرداری مناسب از بناها و اماکن تاریخی قابل احیا با هدف سرمایهگذاری بخش خصوصی داخلی و خارجی، صندوق احیا و بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی را ایجاد کند.»

دبیر کل کمیسیون یونسکو در ایران معتقد است: در حالی که بسیاری از کشورها برای ثبت مشاهیر و مفاخر با یکدیگر دعوا میکنند، متأسفانه ما قدرِ حضورِ آنها در ایران را نمیدانیم و به دلیل قرار گرفتن در وفورِ این نعمت از آنها غفلت میکنیم.
در جلسه هماهنگی برپایی همایش شیخ شهاب الدین سهروردی که در دفتر کمیسیون ملی یونسکو در ایران برگزار شد، حجت الله ایوبی با اشاره به نزدیکی روز تولد شیخ شهاب الدین سهروردی، قرار گرفتن نام سهروردی در فهرست مشاهیر را اتفاقی خوب ارزیابی کرد و گفت: به همت انجمن مفاخر، همایش سهروردی برپا میشود و اساتید برجستهای در این رویداد از ایران و دیگر کشورها از جمله فرانسه و سوریه در آن حضور مییابند.
او با اشاره به بازنویسی قصههای سهروردی برای استفاده کودکان و نوجوانان که در سال گذشته آغاز شده، اعلام کرد: ادامهی این پروسه در دستور کار است و برخی انتشارات نیز برای چاپ این محتوا اعلام آمادگی کردهاند.
وی همچنین دربارهی پروژهی آمادهسازی تصویری از شیخ شهابالدین سهروردی که از سال گذشته در دستور کار بوده است، توضیح داد: با اساتید و کسانی که پرترهساز هستند، مذاکره کردیم و در نهایت سردیس و تصویر شیخ شهاب الدین سهروردی آماده میشود.
او با بیان اینکه امیدواریم سردیسِ مورد تأیید اساتید، در خیابان سهروردی قرار گیرد، اضافه کرد: میتوان کپی این سردیس و تصویر شیخ شهاب الدین سهروردی را در بخشهای مختلف از جمله سهرورد قرار داد و اگر این سردیس مورد قبول همه اساتید باشد مراسم رونمایی از آن نیز برگزار میشود.
دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو در تهران همچنین دربارهی تلاشهای انجام شده برای ایجاد بنیاد سهروردی گفت: برای انجامِ امورِ مربوط به این شخصیت، مؤسسه شیخ شهاب الدین سهرودی تأسیس میشود، چون معتقدیم نام سهرودی به حدی بزرگ است که با این مؤسسه نیز میتوان کارهای بزرگی انجام داد.
وی با اشاره به دعوای کشورها برای ثبت مشاهیر و مفاخر از طریق یونسکو عنوان کرد: کشورهای اطراف برای یافتن هویت به بهانه اینکه یکی از مشاهیر، از کشورشان عبور کرده، تلاش میکنند درخواست ثبت مفاخر و مشاهیر را مطرح میکنند، اما متأسفانه ما قدر این شخصیتها را نمیدانیم و آنان را از دست میدهیم، شاید به دلیل قرار گرفتن در وفورِ این نعمت است، که از آنها غفلت میکنیم.
ایوبی تاکید کرد: هریک از مشاهیر میتوانند برای هر منطقه و کشور هویت بسازند. توجه به شیخ شهاب الدین سهروردی برای اهالی سهرورد و زنجان برکتهای زیادی به دنبال دارد.
میخواستند به صورت تصنعی مقبره خرقانی را در ترکیه معرفی کنند
سعدالله نصیری قیداری - دبیر همایشهای مرتبط با سهروردی و استاد دانشگاه شهید بهشتی - نیز در سخنانی نام یونسکو را یک حمایت معنوی دانست و با اشاره به برپایی بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی در کشورهای مختلف گفت: باید بیشتر تلاش کنیم که این فرد نامآور را که به همت یونسکو نامش در دنیا مطرح شده، بیش از گذشته مورد توجه قرار دهیم و با چاپ آثار و برپایی همایشهای مرتبط، در این راه قدم برداریم.
او با اشاره به اینکه یونسکو با قواعد سختی که دارد پذیرفته شیخ شهاب الدین سهرودی یک شخصیت جهانی است و افزود: نباید در انتظار «هانری کُربن» ها باشیم تا بزرگان ما شناسایی شوند بلکه باید خودمان تلاش کنیم و برای توسعه علمی و فرهنگی کشور به این مشاهیر احترام بگذاریم.
وی همچنین ثبت شیخ شهابالدین سهروردی در فهرست مشاهیر جهانی و ثبت دانشگاه «جندی شاپور» را دو حرکت ارزشمند دانست که به همت کمیسیون ملی یونسکو- ایران به سرانجام رسید و ادامه داد: پیش از این قدیمیترین دانشگاه جهان ۹۵۰ سال قدمت داشت اما با این مصوبه، قدیمیترین دانشگاه دنیا ۱۷۵۰ سال قدمت دارد که ایرانیان بنیانگذار آن هستند، بنابراین باید قدردان این فعالیتها باشیم و در سایه این مصوبات حرکتهای خوبی انجام دهیم.
او به تلاش دشمنان کشور برای ارائه تصویری نادرست از ایران در دنیا نیز اشاره کرد و افزود: دشمنان به دنبال این هستند تا کشوری که مهد فرهنگ است را به عنوان کشوری خشونت طلب جلوه دهند، باید با چنین فعالیتهایی این حرکتها را خنثی کنیم.
نصیری معرفی مشاهیر و مفاخر کشور و درست نشان دادن چهره ایران به جهانیان را از جملهی این اقدامات دانست و ادامه داد: این اتفاق علاوه بر کارکرد فرهنگی برای کشور درآمد اقتصادی نیز به همراه دارد، کشور ترکیه با انگشت شمار چهرههای فرهنگی سال گذشته از قونیه ۵ میلیارد دلار درآمد داشته است، حتی ترکیه در تلاش بود مقبره ابوالحسن خرقانی را به صورت تصنعی در ترکیه جلوه دهد که اعلام کردیم مزار این بزرگ در شاهرود است و از اقدام ترکیه در این زمینه جلوگیری کردیم.
درخواست تعیین هفتهی «نور» به نام «سهروردی» مطرح شود
حسن بلخاری - رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - نیز در این نشست، سهرودی را نوریترین حکیم ایران دانست و افزود: در سخنرانی خود در روز ملاصدرا به مسئله نوری بودن شیخ شهابالدین سهروردی تاکید کردم. اگر بتوان هفته نور به نام سهروردی داشت بسیار اتفاق خوبی است، کسی مانند سهروردی به «نور الانوار» نپرداخته است.
کاوه خورابه - عضو انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - نیز درباره همایش سهرودی گفت: ۲۰ مقاله به بزرگان در باب شیخ شهاب الدین سهروردی سفارش داده شد و به زودی کتابی ۴۰۰ صفحهای از این مقالات آماده خواهد شد. به گفتهی او این همایش در دو روز هفتم و هشتم مرداد برگزار و از تصویر او نیز رونمایی میشود.
به گزارش روابط عمومی کمیسیون ملی یونسکو در تهران، در ادامهی این جلسه پیشنهاد شد در همایش سهروردی از سهروردی پژوهان تقدیر شود و تهیهی «تمبر سهروردی» نیز توسط کارشنسان جلسه تصویب شد، همچنین نسبت به قرارگرفتن سردیس سهروردی در خیابان سهروردی تهران در صورت تائید نهایی شهرداری، تاکید شد. نمایندگان دانشگاه آزاد، سازمان زیباسازی شهرداری و شهرداری منطقه هفت نیز همراهی خود را برای بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی اعلام کردند.
در این جلسه، بهمن نامور مطلق - مدیر گروه فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو- ایران -، فرهاد اعتمادی - معاون مطالعاتی کمیسیون ملی یونسکو- ایران-، کاوه خورابه از انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، آرش امینی مدیرکل بین الملل و حوزه ریاست کمیسیون ملی یونسکو- ایران، جواد صباغ معاون اجرایی کمیسیون ملی یونسکو- ایران، امیر روشن بخش معاون ارتباطات و مشارکتها و سرپرست گروه ارتباطات، صادق کریمان مدیر نور سازمان زیباسازی شهرداری تهران، کیهان محمدخانی قائم مقام مدیرعام لسازمان زیباسازی شهر تهرا، عباس مافی قائم مقام شهرداری منطقه ۷، جلال محمدی و موسی عبدی عضو شورای شهرستان سهرورد، محمد علی بیگدلی رئیس شورای شهر سهرورد، بهروز ندال شهردار سهرورد، سروش رزمی و فهیمه تقوی نیک از دانشگاه آزاد از حاضران در این جلسه بودند.

جمالالدین اکرمی با بیان اینکه آموزش و پرورش مانعی برای ادبیات کودک است، میگوید: مدرسهها فکر میکنند کودک فقط به کتاب درسی نیاز دارد و ضرورتی ندارد در مدرسه کتابخانه وجود داشته باشد یا بچهها یک ساعت زنگ کتابخوانی داشته باشند.
این نویسنده، مترجم و تصویرگر ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه برخی فکر میکنند نوشتن در حوزه ادبیات کودک کار راحتی است و با نوشتن چند جمله کودکانه میتوانند صاحب کتاب شوند، اظهار کرد: سادهانگاری درباره ادبیات کودک و خودِ بحث کودک به ریشههای اجتماعی آن برمیگردد. برای فهمیدن جایگاه کودک در جامعه شاید بهتر باشد به تیترهای روزنامهها نگاهی بیندازیم و ببینیم چند درصد از مطالب روزنامهها به کودکان برمیگردد. باید دید جایگاه کودک به عنوان آغازکننده مرحله تکاملی یک انسان در جامعه چیست؟ بهنظرم کمکاری و سهلانگاری در عرصه اجتماعی نسبت به کودکان و نوجوانان به چشم میخورد، ما مراحل کودکی و نوجوانی را مرحله گذار میدانیم و میگوییم بزرگ شدند فکری به حالشان میکنیم.
او سپس افزود: این نگاهِ از بالا به کودکان به طیفی از نویسندهها نیز برمیگردد و نوعی سادهانگاری در زمینه نیازهای کودک در میان دستاندرکاران بخش هنر و ادبیات کودک وجود دارد. اگر بخواهیم به مجموعه آثار هنری و ادبیات کودک نگاهی بیندازیم میتوانیم بفهمیم نگاه کلی نسبت به آثار کودکان چیست و چه بازخوردی دارد و درونمایه آنها را چه چیزی شکل میدهد.
اکرمی با بیان اینکه برجستهترین عرصه نمایش ادبیات کودک، نمایشگاه کتاب است، گفت: نمایشگاه کتاب ما چیزی جز اینکه عرصهای برای خودنمایی کتابهای کمکدرسی باشد، نیست؛ بچهها به هوای کتاب میآیند نمایشگاه کتاب، اما سبد خریدشان از کتابهای کمکدرسی پر میشود. در واقع شما میبینید یک مانع بزرگ برای نگاه جدیتر به ادبیات کودک وجود دارد و آن پر کردن وقت کودکان با کتابهای کمکدرسی است. پس طبیعی است که به هنر و ادبیات کودک توجهی نشود یا کمتر توجه شود و درونمایه کتابها سطحیتر و کمتوجهتر به نیازهای درونی کودک باشد.
او در ادامه گفت: لازم است نویسندههای ادبیات کودک از نیازمندیهای کودکان در عرصه روانشناسی و جامعهشناسی شناخت داشته باشند و درباره خانواده، اجتماع، ورزش و دانش به بچهها شناخت بدهند. متأسفانه زمانی که ما به کودک فکر میکنیم سریع به یاد قصه میافتیم درحالی که بخش عمدهای از کتابهای کودک، کتابهای غیرتخیلی هستند؛ یعنی کتابهایی که تخصصی در زمینه محیطزیست و فلسفه به کودکان ارائه میکنند. چقدر از کتابیهای ما به این موضوع مربوط میشود و ما چقدر مجبوریم دست به دامن ادبیات ترجمه شویم؟
نویسنده «خانم و آقای کلاهدودی» و «آناهید ملکه سایهها» سپس خاطرنشان کرد: عمدتا نویسنده ادبیات کودک ما فکر میکند که باید از حیوانات برای نوشتن داستان کمک بگیرد یا به بازنویسی ادبیات کهن رو بیاورد اما تصور نمیکند در جامعهای زندگی میکند که قومیتهای گوناگونی در آن زندگی میکنند و هر کدام از این کودکان که در منطقهای از ایران زندگی میکنند به نوعی از ادبیات نیازمندند که بتوانند خودشان را در آن ببینند. ما چقدر قصه درباره بچههای بلوچ یا بچههای لر و کرد داریم؟ کمتر درباره بخشهای مرزی ایران که زبان خاص خود را دارند کتابی داریم. این یک نیاز است ولی باز هم درونمایه کتابها را که میبینیم یکنواخت است. کتاب آینه خواستههای گوناگون قومیتهای یک سرزمین است اما فکر نمیکنم نهادهای تصمیمگیرنده به این فکر کنند که این موضوع یک نیاز است و نویسنده را به جاهای مختلف بفرستند. خب، اینطوری میتوانیم بفهمیم چقدر موضوعات کتابهای ما محدود است و چقدر وابسته به ترجمه.
او تاکید کرد: توجه نویسندههای ما به گونههای مختلف ادبیات کودک چه در زمینه تخیلی یا غیرتخیلی خیلی محدود شده و دنبال کتابهایی میگردیم که قصه داشته باشد. در واقع دنبال کتابهای هیجانی هستیم نه کتابهایی که مانند کتاب «درخت بخشنده» سیلوراستاین فلسفی باشد و جایگاه زیستی انسان را نشان بدهد. نمونههایی که به فلسفه کودک نگاه کند مانند «دنیای سوفی» کم داریم. البته شاید به این دلیل است که نیازسنجی نشده و یا در کارگاهها به این موضوع توجهی نمیشود.
جمالالدین اکرمی همچنین با اشاره به کمبود ادبیات کودک طنز اظهار کرد: ادبیات طنز ما نیز ادبیات ترجمه است، هرچند نویسندههایی داریم که به طنز توجه میکنند و نویسندههای خوبی هم هستند اما مسئله این است که آیا آن را به عنوان درونمایه ضروری و شادیآفرین برای کودک میدانیم یا نه؟ اگر در دنیای کودکی یک اتفاق شادیآفرین در مدارس رخ بدهد، جنجال به پا میشود. شادیآفرینی یکی از وظایف کتاب است، اصلا ما کتاب را به عنوان اوقات فراغت میشناسیم؛ اوقات فراغت گونههای متفاوتی دارد و طنز و شادی هم در آن وجود دارد. کتابهایی که در زمینه طنز برای کودکان نوشته شده به تعداد انگشتان دستمان است. در واقع اگر بخواهید نام ببرید چیزی را به خاطر نمیآورید که خیلی ماندگار باشد، شاید ناگزیر باشیم به هوشنگ مرادی کرمانی اشاره کنیم و کتاب «قصههای مجید»ش، فرهاد حسنزاده و مجموعه طنزش یا شهرام شفیعی. نویسندههای طنز کودک ما انگشتشمارند.
او سپس با بیان اینکه نویسندههای ادبیات کودک ما در جامعه ناشناختهاند، گفت: اگر از عامه مردم بپرسید از نویسندههای کودک چه کسانی را سراغ دارید، نهایت صمد بهرنگی و یا مرادی کرمانی را مثال میزنند و دیگر نویسندهای را نمیشناسند، اما در زمینه ادبیات بزرگسال شاید چند نویسنده را مثال بزنند.
مترجم کتابهای «آقای ماجیکا بازیگر سیرک میشود»، «برادران شیردل» و «پیپی جوراببلند» با طرح این پرسش که چرا نگاه به ادبیات کودک سهلانگارانه است و جدی گرفته نمیشود؟ اظهار کرد: مدارس ما فکر نمیکنند نویسنده باید سر کلاس درس بیاید و با بچهها درباره حرفهاش صحبت کند و برایشان قصه بخواند. مدارس فقط به کتاب درسی اکتفا میکنند که خیلی از آنها از ادبیات کهن وام گرفتهاند. سیستم آموزش و پرورش امروز را بزرگترین مانع برای ادبیات کودک میدانم زیرا متوجه میشوم و میبینم که چقدر سهلانگاری و سادهانگاری در آن وجود دارد و تصور میشود کودک فقط به کتاب درسی نیاز دارد و ضرورتی ندارد که در مدرسه کتابخانه وجود داشته باشد، ضرورتی ندارد که بچهها یک ساعت زنگ کتابخوانی داشته باشند، ضرورتی ندارد برای بچهها از کتاب داستان دیکته بگویند. این سادهانگاری وجود دارد و همه چیز دست به دست هم میدهد و این زمینه را به وجود میآورد که کل مجموعه کودک جدی نیست، چه برسد به ادبیات و هنر آن.
او با بیان اینکه بخشی از سهلانگاری به نهادهای دولتی مربوط است و بخشی دیگر به دستاندرکاران ادبیات کودک، ادامه داد: باید ببینیم تلاشهای دولتی و تلاشهای نهادهای غیردولتی برای معرفی ادبیات کودک چقدر است و هرکدام از آنها چقدر نقش دارند؟ اگر رشتههای مرتبط با ادبیات کودک را در دانشگاه بررسی کنید میبینید فقط یکی دو دانشگاه بیشتر در این زمینه به صورت جدی فعالیت میکنند از جمله دانشگاه شیراز. به نظرم نهادهای دولتی کمکاری کردهاند. یادم میآید ما جشنوارههای دورهای تصویرگری برای کودکان داشتیم که خیلی جدیتر برگزار میشد، در دهه ۷۰ دو مورد آن بینالمللی بود و ما در دوره ششم جشنواره تصویرگری رقابتهای جهانی داشتیم اما الان هیچکدام از آنها نیست درحالیکه باید در این زمینه گستردهتر رفتار میکردیم. من نگاه دولتی برای تربیت مربی کودک و گسترش ادبیات و هنر کودک نمیبینم. نهادهای مرتبط به ادبیات کودک به تلاش بیشتری نیاز دارند، کمتر دیده شده آموزش و پروش بیانیه بدهد که چرا در زمینه رشته ادبیات و هنر کودک تلاش نمیکنند، انگار نیازی نیست. نه تنها فکر نکردیم، آستین هم بالا نزدیم. این نهادهای مدنی هستند که نقش برجستهای دارند.
این نویسنده همچنین بیان کرد: نویسنده، شاعر، منتقد، مترجم، تصویرگر و ناشر مجموعه ادبیات کودک را تشکیل میدهند و ما در بخشهای مختلف آن دارای وجهه جهانی هستیم، اما ریشه اصلی جدی نگرفته شدن آنها در نهادهای دولتی است، آنها ادبیات و هنر کودک را به نهادهای مدنی واگذار کردهاند و خود را از زیر این بار کنار کشیدهاند. چرا فکر میکنیم همه چیز سرجای خودش است و آموزش و پروش یا وزارت ارشاد و نهادهای دیگر نباید فکر جدیتری برای ایجاد موسساتی کنند که وظیفه تربیت مربی و نویسنده کودک و گسترش چاپ کتاب کودک را برعهده دارند و این بار را از زمین بردارند؟
او با بیان این که در عرصه تصویرگری و ادبیات کودک دارای شاخصههای جهانی هستیم، گفت: زمانی که ورزشکاری در عرصه بینالمللی جایزهای میبرد و یا در مسابقهای امتیاز کوچکی میگیرد، چقدر اخبار تبلیغاتی ما به آن سمت میرود و چقد تیتر روزنامهها را پر میکند اما قتی آقای محمدعلی بنیاسدی جزء کاندیداهای نهایی جایزه «اندرسن» در زمینه تصویرگری شد یا آقای فرهاد حسنزاده همین موقعیت را در بخش ادبیات به دست آورد، کجا در تیتر روزنامهها آورده شد؟ کجا مردم برای استقبال آنها به فرودگاه رفتند؟ مقایسه ساده است و میتوانیم بفهمیم چرا با ادبیات کودک سهلانگارانه برخورد میشود و ادبیات کودک چقدر به صورت یکنواخت از سمت نویسندهها و دستاندرکاران ادبیات کودک دیده میشود.

تمامی حقوق این محفوظ و متعلق به با تارنمای دیار فردوس می باشد.
طراحی و اجرا "یکان پرداز آسیا"