در بخش سینما رابرت دنیرو، آلن آرکین، کریستن بل، دنیل کریگ، گییرو دلتورو، آن هاتاوی، لوپیتا نیونگاو، تیلر پری و جنا رولاندز انتخاب شدهاند تا سال ۲۰۱۹ در پیاده روی مشاهیر ستارهشان را دریافت کنند.
در بخش تلویزیون آلوین و چیپمانکز، کندی برگن، گای فیری، تنرس هاوارد، استیس کیچ، سید و مارتی کرافت، لوسی لیو، مندی مور، دنی وایست، و جولیا چایلد(پس از درگذشتش) در بلوار هالیوود ستاره میگیرند.
در بخش موسیقی نیز مایکل بابل، سیپرس هیل، لترمن، فیت هیل، تامی ماتولا، پینک و تدی رایلی، دالی پارتون، لیندا رونستات، و ایملو هریس یک ستاره میگیرند و جکی ویلسون پس از درگذشتش این افتخار نصیبش میشود.
در بخش نمایش ادنیا منزل، جودیت لایت و پل سوروینو با دریافت ستاره تجلیل میشوند.
این خیابان از جاذبههای گردشگری محسوب میشود.بیش از ۲۵۰۰ ستاره برای بازیگران، کارگردانان، موسیقیدانان، تهیهکنندگان، گروههای تئاتری و شخصیتهای تخیلی نصب شدهاست. مدیریت این پیادهرو با اتاق بازرگانی هالیوود و نگهداری از آن بر عهده مجموعهای به نام هالیوود هیستوریک تراست است.
در حالی که آکادمی اسکار سال پیش از ۷۷۴ عضو جدید برای پیوستن به آکادمی خبر داده بود امسال با دعوت از ۹۲۸ نفر دست به اقدامی متفاوت زده است.
این در حالی است که سال ۲۰۱۶ از ۶۸۳ نفر و سال ۲۰۱۵ از ۳۲۲ نفر برای پیوستن به آکادمی دعوت شده بود که در جای خودش ارقام بزرگی محسوب میشدند.
از ایران حسین جعفریان از فیلم «فروشنده» در بخش فیلمبرداران، علی عسگری و فرنوش صمدی سازندگان فیلم «سکوت» و «نگاه» در میان سازندگان انیمیشن و فیلم کوتاه از جمله افرادی هستند که برای پیوستن به آکادمی اسکار انتخاب شدهاند.
افزایش اعضای آکادمی به بیش از ۹۲۰۰ نفر تلاشی برای افزایش تنوع است که از سال ۲۰۱۶ و با هشتگ اسکار خیلی سفید است ایجاد شد. دو هفته پس از شروع این کمپین آکادمی اعلام کرد هدفش دو برابر کردن اعضا تا سال ۲۰۲۰ با افزودن بر تعداد اعضای جدید و انتخاب در میان زنان و رنگین پوستان خواهد بود.
در صورتی که همه اعضای دعوت شده در سال ۲۰۱۸ به این دعوت پاسخ مثبت بگویند اعضای آکادمی به رقم ۹۲۲۶ نفر خواهد رسید.
بازیگرانی چون دانیل کالویا، میندی کالینگ، تیفانی هدیش، کمیل نانجیانی، بلیک لایولی، امی شومر، دیو چاپل، میلس تلر، راندال پارک، دیسی ریدلی، تیموتی شالامه، هونگ چائو، امیلی کلارک، لنا هیدی، رجینا هال، رشیدا جونز، لیلی جیمز، لیلی کالینز در میان دعوت شدگان امسال جای دارند.
شاهرخ خان و طاهر رحیم نیز در میان مدعوین هستند.
اشك،تحسين،افتخار ..............
تيم ملى فوتبال ايران تصويرى از قدرت و همدلى را به تماشا گذاشت.اگر چه به مرحله بعد نرفت
یک شب رؤیایی تابستانی. از آن شبهایی که درست وقتی اشک میریختیم به افتخار پسران تیم ملی دست زدیم. لذت بردیم، افتخار کردیم چون به چشم خودمان می دیدیم کسانی برای این سرزمین سرشان را جلوی توپ گذاشتند، لباس هایشان خیس عرق شد، از اعتماد ما ندزدیدند، امید ما را مورد اختلاس قرار ندادند... چه شبی بود، چه شبی می شد اگر خدای فوتبال توپ لحظه آخر را فوت میکرد سمت دروازه پاتریسیو!
هواداران قهرمان اروپا، پرتغالی که به برزیل اروپا شهره است و تیمی که کریستین رونالدوی جادویی را در خدمت داشت حتماً می دانند که با خوش بختی از چنگ یوزپلنگ های ایرانی گریختند! ایران یک، پرتغال یک. ما تا آخرین ثانیه بازی این بخت را داشتیم که یک گل بزنیم و به عنوان تیم اول صعود کنیم، بالاتر از اسپانیای باشکوه، پرتغال مدعی و مراکش سخت جان اما در آخرین لحظه، آخرین ضربه، توپ فقط کنار تور را بوسید ... فقط کنار تور را! و چه اشکی ریخت مهدی طارمی. کاش مادر بازیکن های فوتبال مان را هم با آنها به روسیه می فرستادیم، این شب بلند تنها کسی که می تواند مهدی طارمی را آرام کند مادرش است. همین که برایش لالایی بوشهری بخواند...
بازیکنان ما که قرار بود توریست های شیکپوشی باشند که به روسیه میروند تا در گروه مرگ گلهای کمتری بخورند و آبرومندانه برگردند، در انتهای بازی با پرتغال اشک ریختند چون تا یک قدمی صعود رفتند و گروه را برای حریفان به گروه مرگ تبدیل کردند. مهدی طارمی با مشت به زمین چمن می کوبید و حتی په په هم نمی توانست به مرتضی پورعلی گنجی را آرام کند که هق هق میکرد. این یعنی می توانستیم به ماجراجویی مان ادامه بدهیم. درست مثل سختجانی میلاد محمدی وقتی آن استارت را زد و مثل «بچه های آسمان» دوید... با تمام وجود دوید...
اما همه چیز برای ما در روسیه 2018 اشکآلود نبود. بالاخره طلسم شکست. زنان و مردان، دختران و پسران و خانواده ها کنار همدیگر قفل ورزشگاه آزادی را شکستند و فوتبال دیدند. در کافهها، سینماها، خیابان ها و ... کنار هم شادی کردند، جیغ زدند، اشک ریختند و عرش به فرش نیامد. خدا قهرش نگرفت. خدا اگر قهرش بگیرد برای فقر و فساد و ریا و تباهی و ... قهرش می گیرد. با این مردم مهربان باشید!
لحظهای که علیرضا بیرانوند پنالتی رونالدو را مهار کرد، برای ثانیههایی چشم هایش را بست. نمی دانم به چه فکر کرد اما من یاد روزهایی افتادم که در 16-15 سالگی در میدان آزادی دستفروشی میکرد و جای خواب نداشت و کنار آن میدان باشکوه میخوابید، در خزانه لباس نارنجی رفتگری تن میکرد، در نزدیکی ارم ماشین میشست... بسیاری با او نامهربانی کردند، برایش جوک ساختند، گفتند کیسه گل رونالدو می شود اما بیرانوند به همه نشان داد وقتی رؤیای بزرگی در سر داری، برایش بجنگ. حتی اگر مجبور باشی کنار میدان آزادی زیر سقف آسمان بخوابی!
در مورد این بازی می توان تا ابد نوشت. چه کلماتی را ردیف کنیم که شایسته جنگیدن مجیدحسینی باشد، جوانی که شاید فکرش را هم نمی کرد روزبه چشمی مصدوم شود و او اولین 90 دقیقه ملی اش را مقابل اسپانیای مخوف بازی کند، این سعید عزت اللهی چرا تا حالا این همه خوش ندرخشیده بود، وحید امیری که در 18 سالگی روی زمین چمن اولین بازی اش را انجام داد چرا دیر کشف شد...
کریم انصاری فر آرام که هرگز در پست تخصصی اش بازی نکرد چقدر خوب و موثر دوید، جهانبخش جنتلمن ریش قرمز، احسان حاج صفی کاپیتان سختکوش، سردار آزمون که ما او را خُرد کردیم اما در پایان بازی فرناندو سانتوس مربی پرتغال تحسین اش کرد، امید ابراهیمی بی نظیر، رامین رضاییان پرانرژی حتی با آن مدل موی عجیبش … ممنون کارلوس کی روش برای اینکه ما را صاحب یک «تیم» کردید. تیمی که جام جهانی از داشتنش در مرحله بعد محروم است!
وقتی به معنای واقعی «80 میلیون، یک ملت، یک نبض» می شویم، ممکن است یک بازی را از دست بدهیم یا صعود نکنیم اما هرگز شکست نمیخوریم، به اعماق سقوط نمیکنیم و می دانیم یک روز شادی هم به ما لبخند خواهد زد. به قول شاملو:
«روزی كه كمترین سرود /بوسه است/ روزی كه دیگر درهای خانه هاشان را نمی بندند/ قفل، افسانه ای است/ و قلب/ برای زندگی بس است... و من آن روز را انتظار می كشم/ حتی روزی/كه دیگر نباشم!»
ولی کلام آخر این شد که جان من فدای ایران، تو ماندی و زمانه نو شد خیال عاشقانه نو شد، هزار دل شکست و آخر هزار و یک بهانه نو شد....
عصر ایران؛ احسان محمدی-
میتوانست رویایی تمام شود. میشد در روزهایی که حال مردم ایران خوش نیست، دلشان امیدوار شود و چند روز دیگر هم در روسیه بمانیم اما، گویا تاریخ ایران با «ایکاش»ها و «اما» ها گرهخورده است.
حالا که کارلوس کیروش علیرغم تمام کمبودها تیمی پرامید ساخته بود انریکه کاسرس، داور پاراگوئهای بازی تیمهای ایران و پرتغال نفسهای ما را به شماره انداخت. وقتی علیرضا بیرانوند فراتر از انتظار ظاهر شد، علیرضا جهانبخش لژیونر پرامیدمان در حد و اندازههایش نشان نداد و وقتی قرمز و آبی کنار هم برای موفقت تیم ملی صمیمانهترین آرزوها را داشتند VAR علیه ما بود.
مردم اما خوشحال بودند. آنها 90 دقیقه در ورزشگاه آزادی، در سینماها و پارکها و خانههایشان برای تیم ملی که میتوانست تاریخیتر از حالا ظاهر شود هورا کشیدند و دستها را به آسمان بردند.دیشب هزاران شهروند و نه فقط مردان در ورزشگاه آزادی فریاد کشیدند. صدای مردان در فریادهای زنان گم شد و دختران زیادی، هنگام موقعیتهای حساس بازی پدر، همسر یا برادرشان را در آغوش گرفتند و برای گل کریم انصاریفرد با هم به آسمان پریدند.
مردم بهوضوح خوشحال بودند. هم از بازیهای تیم ملی و هم از کنار هم نشستن و بازی تیم ملی فوتبال کشورشان را تماشا کردن. آنها بازهم مانند همیشه متانت به خرج دادند و کاستیها را فراموش کردند. حتی آنهایی که به خاطر بسته بودن درِ پارکینگ شرقی ورزشگاه آزادی، در جوار استادیوم سرگردان ماندند و نیمه اول بازی را ازدست دادند هم یک آرزو بیشتر نداشتند؛ یعنی می شه صعود کنیم؟ حتی شهروندانی که بلیت 15 هزارتومانی خریده بودند اما به خاطر ناهماهنگیهای رایج در ایران، برای تماشای بازی به طبقه دوم ورزشگاه فرستاده شدند هم گلایهای از موضوع نکردند.
مردم تلاش کردند در کنار هم خوشحال باشند و به نام یک ملت حداقل 2 ساعت عاشقی کنند. آنها تا توانستند فریاد زدند و در شیپورهایشان دمیدند. قطعا میدانستند که صدایشان به شهر سارانسک و ورزشگاه موردوویا روسیه نمیرسد اما هدفشان انتقال انرژی مثبت به سربازان تیم ملی و انتقال حس خوب به حاضران در استادیوم بود.
با پایان بازی شمار زیادی از مردم هم با چشمان اشکبار از درِ ورزشگاه آزادی خارج شدند و تکراریترین واژهشان «ایکاش» بود و نفرین بر شانس و اقبال لعنتی ایران و ایرانی. آنها میدانستند که همهچیز با سوت کاسرس تمام شده است اما تاریخ فوتبال ایران مقابل چشمانشان مرور میشد؛ از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین تا 20 سال انتظار و رسیدن تیم پرامید به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان و تیم کارلوس کیروش در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و حالا خداحافظی با جام جهانی ۲۰۱۸ روسيه؛ پرسش این بود پس کی نوبت صعود ایران میرسد؟
آنها امیدوار بودند که شاید فردا برای ایران روزی دیگر است و تاریخ فوتبال ایران به 4 تیرماه 97 و قبل از آن تقسیم میشود. اما نشد و در عین رضایت و خشنودی از روند بازی تیم ملی فوتبال ایران، سهم مردم در دنیای واقعی حتی وقتی در شیپورهایشان می دمدیند آه و افسوس شد.
افسوس اما برای زنان ایران عمیقتر بود. کسانی که حتی ساعتی بعد از سوت پایان بازی در ورزشگاه ماندند و فیلم و عکس گرفتند تا خاطراتشان از «آزادی» پررنگتر بماند. آنها بعد از 37 سال بالاخره موفق شده بودند با حمایت دولت حسن روحانی و علیرغم تمام مخالفتهای پنهان و آشکار به نام خود در ورزشگاه یکصد هزارنفری آزادی یک صندلی رزرو کنند.
اما مشخص نیست بار دیگر امکان ورود به ورزشگاه را داشته باشند یا خیر. زنانی که برعکس مردان حاضر در استادیوم بعد از برداشتن چند گام به جلو به عقب برمیگشتند و ابهت ورزشگاه آزادی را تماشا میکردند و با خود تکرار میکردند یعنی بهزودی فرصت تماشای بازی تیم ملی فوتبال ایران و تیمهای باشگاهی موردعلاقهشان را در این ورزشگاه و ورزشگاههای دیگر خواهیم داشت؟ کاش مدیران تصمیم گیر در برهوت خوشی جمعی و حال بد مردم به خاطر معضلات اقتصادی، بارها و بارها فیلم حضور جمعی مردم در اماکن مختلف را تماشا کنند و ببینند که وقتی حداقلها را برای مردم فراهم کنند آنها نیمهراه را به بهترین شکل ممکن خود میروند.
ایران و ایرانی گرفتارشده در روزهای بد اقتصادی بیشتر از هر زمان دیگر به خوشیهای جمعی نیاز دارد. کاش از آنها دریغ نشود.کاش برای مسائل ابتدایی دیگر «ایکاش» نگوییم و فردا عدهای از کنار اتفاقات مثبت تجربه تماشای جمعی فوتبال نکاتی غریب کشف نکنند و دنبال تمدید راههای شکستخوردهی محدودیت و تفکیک جنسیتی نباشند.
فاطمه صابری-
بازی دیشب ایران و پرتغال شاید عجیبترین حسی بود که بسیاری از ما ایرانیها آن را تجربه کردیم. حس غم و شادی. غم به خاطر حذف از جام جهانی و شادی به خاطر بازی درخشان شیر بچههای ایران.
یک لحظه تا باز شدن درهای بهشت به روی تیم ملی ایران فاصله مانده بود اما نشد. نشد ولی ما باز خوشحال هستیم. گروه مرگ برای ما گروه زندگی بود. در حالی که اسپانیا با آن فوتبال شناور و چشم نوازش و پرتغال با کریس رونالدوی فضاییاش هم گروه ما بودند اما بچههای ایران کاری کردند که حالا همه در جهان از ایران حرف میزنند و «آه» میکشند که چرا توپ طارمی گل نشد.
البته فدای سر مهدی طارمی و همه بچههای ایران. دیشب، امروز و فردا به اندازه هواداران تیم قهرمان جهان خوشحالیم چون ایران قهرمانانه بازی کرد. برای بیرانوند خوشحالیم که بالاخره در چشم رونالدو نگاه کرد و گفت« چطوری کریس؟»
دیشب حس غریبی بود؛
دیشب تمام قرمزها و آبیها یک حس مشترک داشتند و آن پیروزی سفیدها بود. دیگر مهم نبود دستان بیرانوند قرمزها جادو میکند یا پای ابراهیمی آبیها؛ همه دوست داشتند یک تیم پیروز باشد، تیمی که نبض 80 میلیون ایرانی در داخل و میلیونها ایرانی در خارج از مزرها برایش میتپید.
دیشب حس غریبی بود؛
کریس رونالدو بدون شک برای بسیاری از ایرانیها محبوبترین بازیکن فوتبال جهان است اما دیشب منفور بود. دیشب همه رئالیهای ایران دوست داشتند رونالدو احراج شود. دوست داشتند او حذف شود. دوست داشتند او زودتر از همه به تمرینات رئال با لوپتگی پر حاشیه برگردد.
دیشب هواداران رئال در ایران بازهم طرفدار یک تیم سفید بودند. تیم سفیدی که افتخار آفرید و تنها یک گام تا افتخار بزرگ فاصله داشت.
دیشب حس غریبی بود؛
دیشب بازهم احساس کردیم مظلوم هستیم. بازهم حس کردیم که همه جهان میخواهند ما نباشیم و اسپانیاییها و پرتغالیها به مرحله بعد بروند. این حس همیشه با ما بوده است. در فضای سیاسی و ورزشی جهان؛ یک حس ظلم همیشه با ما وجود دارد. این ظلم هست اما گاهی هم کمی نگاه دایی جان ناپلئونی در آن نهفته است.
اگر ما کار خود را درست انجام دهیم در بسیاری از موارد قربانی ظلم نخواهیم شد.
دیشب حس غریبی بود؛
همه ما به این نتیجه رسیدیم که یک مدیر خوب میتواند از خاک، کیمیا درست کند. کیروش نشان داد میتوان با یک تیم آسیایی کاری کرد که قهرمان جهان و قهرمان اروپا برای رقابت با او به جان کندن بیفتند. اتفاقات دیشب شوخی نبود، پرتغالیها که قهرمان اروپا بودند در برابر ایران وقت تلف میکردند.
یا یک مدیریت خوب میتوان به آرزوهای محال رسید و با یک مدیریت بد میتوان دستاوردها را هم نابود کرد.
دیشب حس غریبی بود و تبدیل به خاطره مشترک ما ایرانیها شد. حس خوبی که با غم مخلوط شد.دیشب مردم ایران دیدند که میشود در این کشور با قلب برای مردم کار کرد و دل آنها را شاد کرد و لبخند به لبشان آورد حتی وقتی سختیها کوه شدهاست و به روی شانهها همه ما نشسته است.
خداحافظ روسیه، خداحافظ شبهای غرور و سلام به امید و احتمالا قهرمانی آسیا
عصر ایران؛ مصطفی داننده-
ملی پوشان فوتبال کشورمان در دو دیدار گذشته، از قدرت جنگندگی بالایی برخوردار بودند. همواره در فوتبال برای پیاده سازی ایده های فنی، نیاز به آمادگی جسمانی بالا و قدرت ذهنی مناسب است.
به گزارش عصر ایران به نقل از "طرفداری"، کی روش و کادرفنی اش نشان داده اند تبحر خاصی در مسائل ذهنی و روانی دارند. پیش از شروع جام جهانی، شاهد حضور حسین اوجاقی (سرمربی تیم ملی ووشو) در تمرینات تیم ملی بودیم. اقدامی که در آن برهه زمانی، انتقاداتی نیز به دنبال داشت اما در عمل نتیجه بخش بود. در سال 2014 نیز شاهد حضور مهدی صفایی بودیم تا مشخص شود کی روش تأکید ویژه ای به این اقدام دارد.
این اقداماتِ کی روش بر نحوه نگرش بازیکنان تأثیر مستقیم داشته و شاهد تقویت روحیه جنگندگی در تیم ملی هستیم. از سوی دیگر کی روش همواره روانشناس خوبی بوده و در مواقع لزوم به خوبی توانسته بازیکنان را تهییج کند.
از اردوی تیم ملی شنیده می شود کی روش در برخی از مواقع برای افزایش روحیه جنگندگی، در شب های پیش از مسابقه، برای شاگردانش فیلم های جنگی و حماسی را درنظر می گیرد. به عنوان مثال فیلم "نجات سرباز رایان" یکی از نمایش های کی روش برای شاگردانش بوده.
جدا از این موارد، در تمرینات نیز شاهد اقداماتی این چنینی هستیم و در کنفرانس های خبری پیش یا پس از بازی نیز، کی روش همواره تأکید ویژه ای برای اعمال مسائلِ ذهنی دارد. در هر صورت ملی پوشان کشورمان به لحاظ شرایط ذهنی و روانی در بهترین حالت خود قرار دارند و بازیکنان با افزایش روحیه جنگندگی، اعتماد به نفس و در مواقع لزوم تمرکز، به دنبال تحقق یک رویای بزرگ هستند.
خلاصه داستان فیلم "نجات سرباز رایان":
سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شدهاند و مادر آنها در یک روز، خبر مرگ آنها را دریافت کردهاست. آنها متوجه میشوند که فرزند چهارم و کوچکتر، جیمز فرانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شدهاست. فرمانده کل ارتش ایالات متحده، دستور میدهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.
کاپیتان جان اچ. میلر (تام هنکس) به همراه چند تن از سربازان دیگر، مسئول انجام این ماموریت می شوند.
تصویری دیدنی از نصب بیلبوردهای حمایتی از تیم ملی فوتبال کشورمان در سن پترزبورگ و دیگر شهرهای روسیه در فضای مجازی منتشر شده که روی این بیلبورد تصویری از مهدی طارمی و سعید عزت اللهی چاپ شده به زبان روسی نوشته شده است:
" ستاره های فوتبال در خانه ما هستند. "
پس از آنکه روز گذشته پرویز پرستویی با انتشار پستی در صفحه شخصی اینستاگراماش از ملت 80 میلیونی ایران خواست تا با انرژی مثبت از تیم ملی فوتبال حاضر در جام جهانی 2018 روسیه حمایت کنند و با انتشار هشتگ صعود میکنیم حمایت خود را به اعضای تیم ملی ثابت کنند، حالا کاربران در حمایت از این پست به بازنشر آن پرداختند و پیشبینیهای خود را با این هشتگ در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند.
به نقل از روابط عمومی و امور بینالملل بنیاد رودکی، میترا کوته پیانیست بینالمللی ایرانی ـ اتریشی، پس از اجرای ۱۴ و ۱۵ تیر ماه به عنوان سولیست به همراه ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت ، ۲۰ تیر ماه ساعت ۲۱ در تالار رودکی به صورت انفرادی به اجرای آثار مشاهیر جهان میپردازد.
در این اجرا آثاری از مشاهیر موسیقی جهان بتهون، شوبرت و لیست توسط کوته نواخته میشود.
میترا کوته در سال ۱۹۹۵ در وین، اتریش متولد شد. از سال ۲۰۱۲ او در "Universität für Musik und Darstellende Kunst Wien" با مارتین هوگز تحصیل کرد.
کوته در سال ۲۰۱۵/۱۶ اولین آغاز بکار انفرادی خود را در Wiener Musikverein و در فستیوال Raiding Liszt انجام داد. او علاوه بر کنسرتهای سولو و کنسرتهایی در داخل و خارج از کشور، برای انجمن بینالمللی شپنین، انجمن بتهوون وین و چیپفرافتفونگ نیز نواخت. او همچنین در کنسرت ملی دوبلین و کنسرواتوار Wiener ظاهر شد. از آن زمان به بعد، او در شهرهای مختلف اروپا و آسیا نواخت.
وی جوایزی را در مسابقات ملی و بینالمللی در گروههای تک نفره پیانو و موسیقی chamber دریافت کرده است.
تمامی حقوق این محفوظ و متعلق به با تارنمای دیار فردوس می باشد.
طراحی و اجرا "یکان پرداز آسیا"